آواز بچه آتش : رمانی ناب درباره حوادثی مهم در اطراف شیراز، بعیده مثلش را خوانده باشی

آواز بچه آتش : رمانی ناب درباره حوادثی مهم در اطراف شیراز، بعیده مثلش را خوانده باشی

آواز بچه آتش
نویسنده: اکبرصحرایی
انتشارات جمکران

بریده کتاب(۱):

_ اون پسرک موتورسوار کی بوده منتظرت؟
_ نمی شناسم؛ آقا چرا واسه اون خودت رو به آب و آتیش زدی و فراریش دادی؟
– آقا گفتم دست خودم نیست، دیدم چار، پنج تا آدم ریختند روی یه نوجوون و کتکش می زنن، منم رفتم جلو و از چنگشون درآوردم . بدکاری کردم؟
_ نه! اتفاقا کار عاقلانه ای کردی!
_ البته همینطوری رو بی عقلی رفتم جلو آقا!… ص۱۸۵

بریده کتاب(۲):

تلفن پشت تلفن و باز همان مرد چند دقیقه قبل زنگ زد و گفت: مواظب آقا باشین… بگین ایشون امروز نرن راهپیمایی… ایشون رو میخوان شهید کنن منافقا!
– نادر خودش هم دلشوره گرفته بود.
– میبخشین شما برادر؟
– چیکار به اسمم داری؟ امروز مراقب آقا باشین…

بریده کتاب(۳):

دستغیب چیزی روی کاغذ نوشت. امضا کرد و گفت: بدین رادیو بخونه. جریان رو هم به مردم نمازگزار بگو.
بعد گفته های رحیم را بازگو کرد. اکبر رفت و پشت بلندگو ایستاد: آقا فرمودند گروهک ها دانشگاه رو تصرف کردن… دانشجوهای مسلمون کمک می خوان… بعد نماز آقا میرن طرف دانشگاه برای کمک.
صدای تکبیر مردم پیچید توی صحن شاه چراغ…   ص۵۶

بیشتر بخوانیم…
لحظه های انقلاب : مستندی از لحظه های ناب و بی نظیر انقلاب مردم ایران…

بیشتر ببینیم…
اینجا پراز کلیپای جذاب ومتفاوته که دوست داری همشوببینی..باور کن😊

کتابدوست
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *