سبد خرید
0

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

حساب کاربری

یا

حداقل 8 کاراکتر

خاطرات تنهایی های من و کتابم

قصه لیلی,داستان لیلی ها
خاطره کتاب پرحجمی که قصه ایست برای لیلی شدن دوسالی بود که هر بار از جلوی کتابخونه رد می شدم می گفتم یه روز اینو باید بخونم ببینم چیه …ولی هر بار اسمش و حجش منو جذب نمی کرد..همش تعریف ...
کتابدوست
خاطره کتاب, کتاب یادت باشد, خاطه از کتاب یادت باشد, رسول ملاحسنی
یک خاطره جذاب از داربستی که بی حواس بود! ﷽ به توصیه ی دوستانم کتاب یادت باشد رو شروع کردم به خوندناز اونجایی که وقتی کتابی برام جذاب باشه انگار به دستام می چسبه و تا تمومش نکنم خاصیت چسبندگی ...
namakketab
من و کتاب, کتاب نرگس, خاطره کتاب
خاطره گریز از امتحان ... ﷽ شنبه امتحان دارم اما از وقتی که کتاب (حکایت زمستان) تمام شده است احساس می کنم یک چیز در زندگی ام کم است . کتاب، کتاب می خواهم، به دادم برسید. كــــتـــــــاب… تا اینکه ...
namakketab
خاطره راز خط کش ژله ایاز جمله ی"دختر خوبی باش" خسته شدم!!!خیلی وقت ها بقیه فکر می کنند که ما دخترای پر انرژی که البته کمی هم شیطنت داریم، دوست نداریم دختر خوبی باشیم!اما حواسشون نیست که خوب بودن برامون ...
namakketab
خاطره اولین هدیه کتابم، کنار ضریح ارباب … با شوق فراوان کتاب 📖 رو برای خودم خریده و همراه با یه کتاب دعا📿 📖 گذاشته بودم توی کوله ام.میخواستم تا توی ازدحام جمعیت و صف طولانی تا رسیدن به ضریح ...
namakketab
خاطره کتابخوان معلولدیدی بعضی وقتا هرکاری می‌کنی حالِ دلت خوب بشو نیست؟!با چند تا دوستی که معمولا با اونا بودی حس خوب داشتی، این ‌ور اونور میری، حالت خوب نمیشه…موسیقی مورد علاقه‌ات رو گوش میدی، نوچ‌…بازم خوب نمیشه…تفریح و سفر ...
namakketab
خاطره بد آموزی کتاب
خاطره بد آموزی کتابنخوانده بودمش…فقط از یک فرد فهیم تعریفش را شنیده بودم.کتاب را به چند نفر دادم که بخوانند…یک نفر که کتاب را پس آورد و گفت این چه کتابی است؟ بدآموزی دارد!آن قدر ترسیدم که همان روز شروع ...
namakketab
اولین بار از زبان یک مجاهدی واقعی -که خانم هم بود- با این کتاب آشنا شدم، خیلی هم مشتاق شدم که این کتاب رو بخونم.
خاطره از قدیس تا قدیس واقعی اولین بار از زبان یک مجاهد واقعی -که خانم هم بود- با این کتاب آشنا شدم.خیلی هم مشتاق شدم که این کتاب رو بخونم. کتاب رو تهیه کردم، هرچه بیشتر می خوندم به امیرالمومنین ...
namakketab
خاطره یادت باشد…آن قدر از خوندن کتاب لذت بردم که دلم نمی اومد کلش رو یک جا بخونم، ریز ریز می خوندم و از خوندنش لذت می بردم.اما آخر کتاب رو گذاشتم تو حرم بخونم.نشستم رو به روی ضریح،حس و ...
namakketab
مطالعه-گرگ ها از برف نمی ترسند
خاطره ی کتاب سرمایی،فصل بهار بود با بوی گل های زیبا و معطرش.توی اتاق نشسته بودم و داشتم کتاب «گرگ ها از برگ نمی ترسند» رو می خوندم، حسابی سردم شده بود. رفتم تو آشپز خونه و به مامانم گفتم:« ...
namakketab
شنیدی می­گن: از هر چی بدت بیاد سرت میاد؟! و اینکه الان جریان راه انداختن که قضاوت نکنیم؟ حکایتشون، حکایت منه! من تو مدرسه ­های مختلفی کتاب­های رمان و داستان می ­بردم تا بچه­ ها به مطالعه عادت کنند و ...
ketabak