کتاب صدرا در فردا : آموزش مفاهیم ارزشمند در داستان
کتاب صدرا در فردا
نویسنده: نغمه رحیمی پور
ناشر: عهد مانا
موضوع: خواب و رویا، ویژگی ها و قدرت روح
بریده کتاب:
ناگهان ذهن صدرا جرقه ای زد. باید آخرین تلاشش را برای نجات بهنام انجام می داد. داد زد و گفت: من نمی آیم، شما بروید. من بودم که بهنام را دیدم که به پایش تیر خورد. پس اگر من نباشم، شاید این اتفاق نیفتد. ص ۵۴
بریده کتاب(۲):
آقا معلم گفت: روح ما هم مسئول نگهداری از بدن ماست. همه کارهای بدن را روح انجام می دهد، مثل ضربان قلب، نفس کشیدن، هضم غذا و… چون خیلی کارش زیاد است، همیشه می خواهد پیش بدن بماند و فراموش می کند که می تواند از زمان و مکان آزاد شود.
بریده کتاب(۳):
وقتی ما می خوابیم، در قفس روح باز می شود. ولی همه روح ها نمی توانند پرواز کنند. اگر یک نفر روحش را ورزش بدهد و روحش یاد بگیرد که همه حواسش به بدن نباشد، آن موقع می تواند موقع خواب از بدن بیرون بیاید و به آینده و گذشته و جاهای دیگر برود. ص ۵۶
بریده کتاب(۴):
صدرا پرسید: ورزش روح یعنی چه؟ آقای حکیمی گفت: خیلی ورزش ها برای روح وجود دارد، مثلاً صبر کردن، کسی آدم را عصبانی می‌کند چیزی نگوییم، یا وقتی مریض می شویم تحمل کنیم و زیاد آه و ناله نکنیم و یا روزه گرفتن…،
حتی ورزش معمولی هم باعث قوی شدن روح می شود. کلاً انجام کارهای خوب روح را قوی می کند، به خصوص کارهای خوبی که برایمان سخت است. ص ۵۶
بریده کتاب(۵):
آقا معلم گفت: بعضی از این دوستی ها حتی بعد از مرگ هم با آدم می مانند. نماز هم همین طور است. ما در نماز جملاتی را مرتب تکرار می کنیم تا روحمان با این جملات خوب و زیبا دوست شود و بعد از مردن هم با ما بماند. ص ۵۸
بریده کتاب(۶):
صدرا گفت: تو که باقلوا خیلی دوست داشتی؟ حامد گفت: امروز روزه گرفتم. صدرا گفت: روزه؟! حامد گفت: بله، دارم روحم را ورزش می دهم… ص ۶۱
بریده کتاب(۷):
آقای حکیمی رو به صدرا کرد و گفت: خوابت درست درآمد… دیروز وقتی بهنام از سرویس پیاده شد، توی جوی خیابان افتاد و پایش شکست. حامد گفت: ای وای! بیچاره! حیف آن همه زحمت که ما برای نجاتش کشیدیم، آخرش یک بلایی سرش آمد. ص ۶۱
بریده کتاب(۸):
صدرا آب دهانش را قورت داد و گفت: آقا یادتان است که من یک خواب دیدم… خواب سوال سخت ریاضی، بستنی موزی، خواب پرواز؟ شما گفتید که روح من به آینده رفته و پیشگویی کرده… یادتان می‌آید؟ خوب آقا من آخر خوابم را برایتان نگفتم، یعنی نشد که بگویم. آخر خوابم یعنی همان موقع که با بچه ها بودیم و لباس سرود هم تنمان بود، بهنام تیر خورد. حالا اگر بهنام برود توی ساختمان، ممکن است تیر بخورد. ص ۵۳
بریده کتاب(۹):
آقای حکیمی گفت: آفرین، همین طور است. توی خواب هم همین اتفاق می افتد. روح ما می تواند تند و تند به جاهای مختلف برود. حالا می خواهم یک چیز دیگر هم بهتان بگویم. روح ما نه تنها مکان ندارد، بلکه زمان هم ندارد. حامد گفت: یعنی چه؟ مهدی از جایش پرید و گفت: ما بگوییم آقا؟!… یعنی روح ما می تواند به هر زمانی که دلش بخواهد برود. می تواند به گذشته برود و خاطرات بچگی مان را ببیند، یا برود به آینده و اتفاقاتی را که در آینده می افتند ببیند. ص ۴۷
بریده کتاب(۱۰):
آقای حکیمی گفت: جا داشتن، خاصیت مواد است. ولی خودکار خیالی و معنی کلمات از جنس ماده نیستند. روح ما هم همین طور است. روح ما هم جا و مکان ندارد، ولی همه جا می تواند باشد. ص ۴۶
بریده کتاب(۱۱):
یک دفعه صدرا یاد خوابش افتاد. خواهرهایش داشتند همان شعری را می خواندند که او در خواب دیده بود. توی خواب او و دوست هایش داشتند تبلیغ شامپو بچه را می خواندند. نمی دانست این شعر چه ربطی به خوابش دارد. ص ۳۴
بریده کتاب(۱۲):
مهدی گفت: باز هم گفت فیلم ها! بابا آنها تخیلی هستند. توی فیلم ها آدم ها با تنشان می روند به آینده. دیشب صدرا با تنش نیامده توی کلاس، تنش توی رختخواب بوده. آقای حکیمی گفت: آفرین! پس تن صدرا توی رختخواب بوده، ولی خودش کجا بوده؟ ص۲۶
بریده کتاب(۱۳):
صدرا گفت: تا حالا سه قسمت از خوابم اتفاق افتاده، سوال ریاضی، بستنی موزی و پرواز. نکند قسمت آخرش هم اتفاق بیفتد؟ مهدی گفت: اینها همش اتفاق است. ص ۱۶
بریده کتاب(۱۴):
صدرا گفت: مادر ما می گوید که آدم ها معمولاً خواب خاطراتشان را می بینند، یا خواب چیزهایی که ازشان می ترسند یا دوست دارند اتفاق بیفتد. آقا معلم گفت: بله معمولاً همین طور است. ممکن هم هست اتفاقی نباشد. گاهی آدم خواب چیزهایی را می بیند که بعداً اتفاق می افتد. ص ۲۱
مرتبط با کتاب صدرا در فردا:
بهتر بخوانیم…
خرید کتاب صدرا در فردا : مفاهیم مهم و بالا برای کودکان
بیشتر ببینیم…
اعجاز علمی قرآن قسمت 17: گوش ها در هنگام خواب فعال هستند