عکس نوشته های کتاب شطرنج باز

عکس نوشته های کتاب شطرنج باز

این جا را دوست داشت، چون خودش می شد با تمام آن چه در بیست‌ و چند سال عمرش دیده بود.هنوز هم هیچ کجای دنیا مثل ایران محبت مردمش رنگ نداشت و چشمانش پر از شور زندگی بود.

مهم خود تویی که حاضر نشی شخصیتت رو به خاطر هرچیز به هرشکلی در بیاری.

مردی به زور بازو نیست. مهم این است که وقتی اشتباهی انجام دادی بپذیری، نه این که لج کنی…، نامردی کنی در حق خودت.

موسیقی غلیان آوره. غلیان مست کننده ای که ممکنه تو رو وادار به کاری کنه، دیوانه ات کنه، خرابت کنه… اما به هرحال نتیجه شور شرارت انگیزه…

من شجاعانه می گم بدون ترس، موسیقی تنها وسیله ایه که می شه آدم ها رو باهاش احمق کرد. من به پول موسیقی فکر می کنم، تجارت اول جهان.

کنار همه مردم قدم می زد، اما خودش هم می دانست مثل همه نیست؛ نه مجهولی داشت که شوق حلش بلندش کند و نه معلومی را بلد بود که ذوق یاد دادنش راهش بیندازد.

انگار شب های پر از قهقهه شان نه آنی است که باید، و الا روزهایشان ان قدر خسته و دیر روشن نمی شد. با روشنایی بیگانه و در تاریکی دنبال نور می گردند.

فاطمه زمان پور
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *