کتاب ماتی خان : ماجرای استقرار اجباری قبیله های ترکمن در نزدیکی رود اترک

کتاب ماتی خان : ماجرای استقرار اجباری قبیله های ترکمن در نزدیکی رود اترک

کتاب ماتی خان

نویسنده: عبدالرحمن اونق

انتشارات سوره مهر

بریده کتاب:

مردی چاق و نسبتاً پیر که موهای سفید و آشفته داشت، به پیرمرد سلام کرد. پیرمرد به دنبال نشانی از مخاد خودش، در چهره او خیره شد. صورت تراشیده پرچینش، موهای سفیدش، چشمان پف کرده اش که انگار از خواب سنگین بیدار شده بودند، شباهتی به مخاد نداشت. اما طرز ایستادنش، قد بلندش و صدایش، آشنایی دوری را در ذهن سالخورده او تداعی می کرد. آن مرد، نزدیک تر آمد و کنجکاوانه گفت: “نه… باور نمی کنم! به ما گفتند که تو مرده ‌ای، همان وقت ها، همان… نه!” لب هایش می لرزید، زبانش بند آمده بود. ناگهان فریاد زد: “پ …پدر… پدر من… سرورم!”
ص ۱۰

بریده کتاب(۲):

جرن و سونا خوشحال و سبکبال، با شتاب می رفتند. زینب زن ملا طاغی از آنها خواسته بود که گاهی، برای بیرون آوردن نازگل از تنهایی، پیش او بروند. نازگل هم با خوشحالی از آن ها استقبال می ‌کرد. جرن خودش را مدیون نازگل می دانست. هر چه دوخت و دوز می دانست، حتی قالی بافی را از نازگل یاد گرفته بود. سونا هم می ‌رفت که از هنر دست نازگل بهره ببرد. سونا در حالی که زیر چشمی جرن را می ‌پایید، گفت: “هی !

جرن! خبر داری مخاد برای چی رفته داشلی برون؟”
ص ۱۱۵

بریده کتاب(۳):

استوار، هاج و واج مانده بود. لب هایش می لرزید. سرش را پایین انداخته بود و جرات نگاه کردن به سروان را نداشت. دنبال جمله ای می گشت که خودش را تبرئه کند و از این وضع نجات دهد. او سروان را خوب می ‌شناخت. چند سال در کنارش خدمت کرده بود. می دانست که اگر به موضوعی پیله کند تا حقیقت قضیه را نفهمد، ول نمی کند. در حالی که سرش پایین بود، گفت: “خبرها را خلاف راپورت داده‌ اند جناب سروان! مورد کوچکی بود بحمدالله حل شد. ماتی خان خودش هم در جریانه.”
ص ۱۷۹

بریده کتاب(۴):

تپه را دور زدم و در کمینشان نشستم. امنیه ها تفنگ هایشان را به دوش انداخته بودند، قهقهه می زدند و بیخیال می ‌آمدند. آن قدر عصبانی بودم که دلم می خواست که تکه تکه ‌شان کنم. جنازه مادرم یک آن از جلوی چشمم دور نمی شد. خشم تمام وجودم را گرفته بود. چماق کشیده، آماده بودم.
ص ۲۳۴

مرتبط با کتاب ماتی خان

بیشتر بخوانیم…

ترکه های درخت آلبالو : تا حالا از جنگ در کردستان چیزی شنیدی؟ بیا مفصل بخوان!

بیشتر ببینیم....

ایران ابر قدرت منطقه

کتابدوست
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *