آب انبار : هوشنگ مرادی کرمانی
معرفی:
تاحالا شده بجنگی ؟؟؟! اونم با خودت !! بادلت … با نفست ؟؟!
تو این کتاب خیلی ها خواستند و تونستند با نفسشون بجنگند ….کتابو بخون تا بفهمی چطوری پیروز شدن!!!
بریده کتاب:
شیخ به دنبال سقا رفت دید پاهای او زیر سنگینی مشک می شکند مشک را با التماس از او گرفت و بر دوش انداخت، برپیشانی او بوسه زد. کاسه ی سفالین سقا به دست گرفت. درکاسه ی سقا شاخه ای نعنا بود سبز و شاداب.