نقد رمان عقاید یک دلقک نوشته ی هاینریش بل
مالیخولیا را شنیده بودم،
اما کتابی که مالیخولیایی باشد نخوانده بودم.
دلقکی که خالی است از هر هدف و برنامه.
تنها یک دلقک که پر است از تنش، سردرگمی، بدبختی، تلخی و نفهمی ها !!!
کتاب عقاید یک دلقک برای خواننده، همان قدر سردرگمی و پوچی می آورد که در زندگی دلقک بیچاره جریان داشته است…
جوانی از خانواده ای پولدار امّا خسیس،
بی احساس،
بی هدف،
بی برنامه
و همیشه معترض به والدینش بر سر هر عقیده و ماجرایی که برایشان پیش می آید.
با دختری که عاشقش می شود زندگی جداگانه ای را آغاز میکند.
زندگی به سبک و فرهنگ غربی، یعنی جدا از خانواده (تا جایی که ۵ سال به والدینش سر نمی زند)
البته زندگی و همبستری بدون ازدواج رسمی و ثبتی، فقط بر مبنای لذت شخصی !!!
او می شود دلقکی که مالیخولیا دارد.
دختر پس از ۶ سال و بعد از ۲سقط او را رها می کند و با دوست پسر قبلی اش ازدواج می کند.
حالا دلقک قصه ما تنهاتر از قبل شده…
(((این تمام ماجرای یک داستان آلمانی است.)))
برای من عجیب است این استقبال پرشور و هیجانی جوانان ایرانی از خواندن و تعریف و به به و چه چه کردن از این کتاب!!!
درحالی که در سر تا سر کتاب سبک زندگی غربی توسط خودشان، رد و مورد نقد واقع می شود.
واقعا چقدر زندگی ها در اروپا سرد و تلخ پیش می رود.
مردمش چقدر بیچاره اند و جوانان ما با چه سرعتی به سمت این بیچارگی می تازند!!!
و زندگی پر از لذت و آرامش ایرانی اسلامی را رها می کنند
کاش و تنها کاش کسانی بودند تا از بین ادبیات خود چشم آبی ها، چشمان جوانان ایرانی را به روی حقایق باز می کردند…
***
من که این متن را مینویسم بیش از صدها جلد رمان خارجی خواندهام و دوستانم رمانهای برتر و به روز را اول برای من میآورند…
راستش دوستان زیادی عکس کتاب را دیده بودند و تبلیغ وسیع آن را.
خریدند و همه نصفه و نیمه رها کردند.
من اما تا ته کتاب را رفتم.
مدام دنده عوض کردم تا طاقت بیاورم و حداقل بتوانم تمامش کنم.
راست میگویند دوستان: که همه نباید فرهنگشان با ما همسان باشد.
ایرانی تمدنش بینظیر بوده و هست.
این اعتراف را در کتاب تاریخ ویل دورانت هم میتوانید بخوانید.
حیف است که من با این فرهنگ بالا و اصیل، بنشینم پای اعترافات یک نویسنده از فرهنگ بر باد رفتهشان.
حتی در کتاب ، کشیش ها را خائن و هوسباز نشان میدهد. یعنی خودشان هم میدانند مسیر را اشتباه رفتهاند و منتقدند و عجیب اینجاست که عدهای از مردم ما در مقابل نقد آنها، طرفداری از فرهنگ غرب میکنند. خودشان دارند میگویند به پوچی رسیدیم و معضل، عدهای ایرانی میگویند شما زیباترین زندگی را دارید😱
نظرم تغییر کرد:
عقاید یک دلقک کتاب خوبیست چون نشان می دهد فرهنگ و زندگی ها به باد فنا رفتهاند و آزموده را آزمودن خطاست!
مبادا خودمان را شبیه کسانی کنیم که خودشان هم دچار مالیخولیا شدهاند در آن مدل زندگی!
میزان مصرف قرص های آرامبخش، تشکیل وزارتخانه تنهایی در انگلستان برای ۹میلیون تنهای نا امید وافسرده، میزان خودکشی، میزان خشونت علیه زنان… در زندگی آنها باعث شد که نظر مثبت من به اندیشه آنها، بشود نظر محتاط و منتقد آزاد…
چون دلم میخواهد زندگیم را در آرامش پیش ببرم…
من فکر میکنم دوستی که نقد کرده است این کتاب را اصلا نخوانده.
و سوال من:
دلتان میخواهد جای شخصیت اول و دوم این کتاب باشید؟
جواب سوال من از طرف شاگردان مدرسه تیزهوشان:
مگر دیوانهایم… اصلا
این کتاب فوق العاده است و متعلق به فرهنگ و مردم خاصی نیست و بی دلیل نیست که مورد استقبال جامعه ی ادبی قرار گرفته است ولی شما اشتباه برداشت کرده اید. شخصیت اصلی یعنی دلقک انسانی شریف و باوجدان است که البته کمتر کسی میتواند این اندازه دانا و انسان باشد 🌹