نقد رمان صد سال تنهایی : رمان از دوران پنهان انسان غربی

نقد رمان صد سال تنهایی

نقد رمان صد سال تنهایی نوشته ی گابریل گارسیا مارکز.

شاید دلیل شهرت این کتاب بیان واقعیت ناپیدای زندگی ان سوی آب هاست. خواندنش انسان را به فکر می اندازد که زندگی چگونه بوده و

گام بعد… واقعا زندگی باید چگونه باشد؟ اجدادشان که آنگونه بوده‌ اند، چه شدند و خودشان چه می خواهند ؟

اصل رمان داستان زندگی یک خانواده درطول صد سال را به تصویر می کشد و از آن جایی شروع می شود که جوان دوستش را با نیزه می کشد و چون دچارعذاب روحی می شود، از خاندانش جدا می شود و همراه گروهی سر به بیابان می گذارد تا این که در کنار رودخانه ای ساکن می شود و آنجا شهری بنا می کند و داستان شروع می شود.

 داستان: شهر سازی شان، قانون گذاری شان ، زندگی جمعی شان و … .
– بهداشت ابتدایی شان
که
همه جا دستشویی است:
کنار باغچه، کنار درخت، مقابل همه و…
– خوراکشان:
سوسمار و مارمولک و خوک و مردار است.
– روابط جنسی شان:
آزاد است و فرزندان شان حرامزاده اند، که در طی داستان می بینید که سرانجام خوبی پیدا نمی کنند.
نوع برخوردشان با پیر و مجنونشان هم که عجیب و دور از انسانیت است.

خلاصه آنکه رمان با سرگردانی انسان شروع می شود و صد سال این کشتار و تنهایی و سرگردانی باقی می ماند.

هرچند در طی این صد سال ظاهرا مدنیت اتفاق می افتد،
از نیزه و شمشیر و گاری به تفنگ و قطار و ماشین می رسد،
اما همچنان غرب و آمریکا، در ارائه مدل آرام بخش سرگردان است، تنهاست.

به حدی که در کشور انگلیس، «وزارت تنهایی» راه می اندازند برای تقریبا نیمی از مردمش!
تجاوز و خلقیات دور از شان انسانی در کتاب زیاد دیده می شود.
و بشریتی که خدا ندارد هرچقدر هم که داشته باشد، تنها باعث تنهایی و افسردگی او می شود.
حتی اگر صد سال عمر کند .

قرآن زندگی مردمان عرب در ۱۴۰۰ سال پیش را ترسیم کرده است.
اسلام با آداب و ادب هایش ناجی آن مردمان می شود.
اما با خواندن این رمان دیدم این طرز زندگی وحشتناک تا همین ۱۵۰ سال پیش در اروپا و آفریقا و آمریکا جریان داشته است و مسلمانان حداقل ۱۲۰۰ سال جلوتر هستند.

هرچقدر غربی ها کشورهای مسلمان را به زنجیر بکشند و خودشان را با ماشین آلات و بمب هسته ای شان متمدن جلوه دهند، باز هم می شود به راحتی در جنگ افزار هایشان باقی تحوش صد سال پیش را مشاهده کرد.

فقط باید بخواهیم تا ببینیم.
نباید فریب ظاهر کت و شلواری و کرواتی شان را بخوریم .

namakketab
دیدگاه کاربران
1 دیدگاه
  • بنده خدا 25 دی 1400 / 1:44 بعد از ظهر

    سلام به تازگی یه نفر این کتابو به من امانت داده بود و قصد خوندنش رو هم نداشتم به طور کاملا اتفاقی نقد این کتابو تو سایت شما دیدم واقعا نمیدونستم همچین کتابیه و همچین نقد خوبی داره انگیزه گرفتم زودتر شروعش کنم

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *