بریده کتاب مسیح اسلام:
حرفش را جور دیگری زد تا بهانه را از بهانه جوها بگیرد. دست به آسمان مناجات برداشت. دعا کرد و نفرین؛ علی و دوستانش را دعا کرد و دشمنانش را نفرین.
” خدایا دوست بدار هر که علی را دوست دارد و دشمن باش با هر که با او دشمن است. یاری کن هر که او را یاری کند و خوار گردان هر که خواری او را بخواهد…”
صفحه ۱۱۷
“خون شترهایت بر گردن خودت، اگر راست آن چه از تو می پرسم را نگویی. آیا هنوز علی در مسئله خلافت خود را صاحب حق می داند؟”
ابن عباس که کمی ترسیده بود، سری تکان داد و گفت: “… و معتقد است رسول خدا به جانشینی او تصریح کرده بود.”
عمر سری به نشانه تایید تکان داد و گفت: “رسول خدا در زمان اوج گیری بیماری اش هم می خواست دوباره نام علی را ببرد، اما من به خاطر مصلحت هایی مانع شدم.”
صفحه ۱۴۰
حسن، لباس عزا بر تن کرد و بالای منبر کوفه نشست به خطبه خواندن. از علی که گفت، چشمه اشک در مسجد کوفه جوشید.
گفت: “مردی از میانتان رفت که در اولین و آخرین نمونه نداشت. در جنگ ها پرچم فتح را پیامبر به دست او می سپرد. وقتی به نبرد می شتافت، جبرئیل در دست راستش بود و میکائیل در سمت چپش و از جنگ باز نمی گشت مگر با پیروزی و فتح.”
صفحه ۱۷۴
چند باری این پا و آن پا شد. دیگر طاقتش طاق شد، حرفش را برید و گفت: “در میان چهره هایی که شمردی و نام هایی که بردی، اسمی از علی ندیدم!”
لبخندی زد و گفت: “تو از اصحاب پیامبر پرسیدی، نه جان او!”
آن گاه آیه مباهله را برایش خواند و بعد هم گفت: “مگر می شود صحابه پیامبر را با روح و جان و مقایسه کرد؟”
صفحه ۱۸۰
دیدگاهها0
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.