انگشت مجسمه
نوشتهی فرهاد حسنزاده
انتشارات سوره مهر
بریده:
دستهای یخ کردهاش را رها کرد و تندتر قدم برداشت. توی راه فکر کرده بود وقتی مادر او را با آن سر و وضع ببیند، غرولندی میکند و قسم و آیهاش میدهد که دیگر نرود پی این کارها. بعد هم کتری را از سر بخاری بر میدارد و توی آفتابه آب سرد و گرم میکند تا او سر و صورتش را بشویید؛ اما حالا زیر این چراغ روشن و نور ملایمی که از پشت پردهی آبی، پنجره را روشن کرده، ننه چهکار میکند؟
دیدگاهها0
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.