کتاب خودم را به که بسپارم؟

کتاب خود را به که بسپارم؟

نویسنده: مجتبی حیدری
ناشر: امام خمینی
موضوع: مدیریت خانواده

بریده کتاب(۱) :

برخورداری از استقلال فکری، از پیش‌ نیازهای مهم مدیریت موفق بر خانواده است.

استقلال فکری به این معناست که فرد بتواند با وجود مشورت با دیگران و شنیدن نظر آنان، خود به تنهایی و بدون تاثیرپذیری از ایشان تصمیم بگیرد.

ص۳۲

بریده کتاب(۲) :

در آغاز ازدواج، بسیاری از مردان و زنان از این ویژگی برخوردار نیستند و در نتیجه، تحت تاثیر سخن اطرافیان همچون مادر و خواهر قرار می‌ گیرند و ممکن است با ناپختگی و بی‌ تجربگی، در برابر همسر خود موضع‌ گیری کنند

یا بدون مشورت با او تصمیم‌ هایی بگیرند. این کارها به تدریج، زن و شوهر را از یکدیگر دور می‌ سازد و صفا و صمیمیت آنان را کاهش می‌ دهد.

زن و شوهر می‌ باید این نکته را درک کنند که آنها نزدیک‌ ترین رابطه را با هم دارند و نباید تحت تاثیر سخن هیچ‌ کس دیگری قرار گیرند.

زن و شوهر می‌ باید در هر امری که ممکن است میان آنان کدورت ایجاد کند، با یکدیگر به گفتگو بنشینند و مانع ایجاد سوءتفاهم یا دخالت دیگران در زندگی زناشوییشان شوند.
ص ۳۲

بریده کتاب (۳) :

روش صحیح مدیریت در هر سازمانی از جمله در خانواده، روش آزادمنشانه و مشارکتی است. در این شیوه، مرد می‌ باید با آن که مدیریت خانواده را بر عهده دارد، همسر را نیز در تصمیم‌ گیری‌ ها و امور مربوط به خانواده مشارکت بدهد؛

به گونه‌ ای که زن به هیچ‌ وجه خود را در اداره خانواده، بدون نقش و بی‌ مسئولیت احساس نکند.

در این حالت، زن و شوهر هر دو در اداره خانواده نقش دارند. مرد، کارهای مربوط به بیرون از خانه، و زن، کارهای درون خانه را بر عهده دارد. فضای خانواده به گونه‌ ای است که یکی خود را رئیس و فرمانروا و دیگری خود را زیردست و فرمانبر احساس نمی‌ کند. در چنین خانواده‌ ای مرد هر چند بر اساس آیه “الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَی النِّساءِ” سرپرست خانواده است

هیچ‌ گاه از این سمت سوءاستفاده نمی‌ کند و به همسر و فرزندان زور نمی‌ گوید. در چنین وضعیتی، مرد تا جایی که مصالح خانواده اجازه دهد، در تصمیم‌ گیری‌ ها، نظرها و خواسته‌ های همسر را در نظر می‌ گیرید، و در مواقعی که اختلاف نظر وجود داشته باشد، با بحث و گفتگوی منطقی، به دور از تعصب و لجاجت، در جهت حل مشکل و رفع اختلاف می‌ کوشد و از این که همواره نظر خود را بر همسرش تحمیل کند، می‌ پرهیزد؛

چون در این خانواده، آن چه مهم است مصالح خانواده است، نه نظر و دیدگاهی خاص و به کرسی نشاندن عقیده خود.

از این رو، چنین خانواده‌ ای در مسیر رشد و تعالی گام برمی‌ دارد.
ص ۲۸

بریده کتاب (۴):

مرد شایسته، که سرپرستی خانواده بر عهده‌ اوست، خود را برتر از همسر و فرزندان و به‌ دور از خطا و اشتباه نمی‌ داند.

از این‌ رو، اگر از او انتقاد کنند، آن‌ را می‌ شنود و در صورت درست بودن، آن‌ را می‌ پذیرد و در پی اصلاح رفتار خود برمی‌ آید.

در این حالت، اعضای خانواده از سر اعتماد، نه از روی اجبار، تصمیم‌ های مرد را می‌ پذیرند. طبیعی‌ است که در چنین وضعیتی، مرد بر قلب همسر و فرزندان فرمان می‌ راند، نه بر جسم آنان.
ص۳۶

بریده کتاب (۵):

درست است که قاطعیت یکی از ویژگی‌ های مهم مرد در جایگاه سرپرست خانواده است،

اما این سخن به معنای بداخلاقی و ترشرویی او نیست. مرد در خانواده می‌ باید با وجود برخورداری از صلابت و قاطعیت در مورد لزوم، با اعضای خانواده برخوردی مهربانانه و سرشار از عطوفت و مهربانی داشته باشد؛ چنان‌ که امام علی علیه السلام فرمودند:

“وَ اخْلِطِ الشِّدَّةَ بِضِغْثٍ مِنَ اللِّينِ، وَ ارْفُقْ مَا كَانَ الرِّفْقُ أَرْفَقَ وَ اعْتَزِمْ بِالشِّدَّةِ حِينَ لَا تُغْنِي عَنْكَ إِلَّا الشِّدَّةُ”: شدت و قاطعیت را با قدری نرمش و لینت بیامیز، و رفق و مدارا در پیش گیر تا آن جا که مناسب‌ تر باشد، و آن جا که جز شدت و قاطعیت سودمند نیست، با قاطعیت برخورد کن.
خوشرویی، نیروی شگفت‌ انگیز اجتماعی‌ ای دارد که هر کس با آن‌ وارد جایی شود، همگان را به خود جلب می‌ کند و کانون استقبال و احترام قرار می‌ گیرد.

قلب شادمان و چهره‌ باز، سرچشمه‌ شادی است و همه‌ چهره های پیرامون خود را شکفته و خندان می‌ سازد. کسی که دارای این صفت نیکوست، تاثیر چشمگیری بر دوستان و نزدیکان و اعضای خانواده خواهد داشت

و وجودش برای همه‌ آنان نعمتی آسمانی است. از این‌ رو همسر و فرزندان از جان و دل پذیرای تصمیمات او در مقام سرپرست خانواده خواهند بود. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: “أحسَنُ النّاسِ إيمانا أحسَنُهُم خُلُقا و ألطَفُهُم بِأهِلی”:باایمان‌ ترین مردم کسی‌ است که خوش‌ اخلاق‌ ترین آنها و مهربان‌ ترین آنها با خانواده‌ اش باشد، و من مهربان‌ ترین شما با خانواده‌ ام هستم.
ص ۳۹

بریده کتاب (۶):

مردان به دلیل برخورداری از روحیات خاص مردانه و به‌ حکم آن که سرپرست خانواده‌ اند، نیازمند آن‌ اند که در محیط خانه، همسر و فرزندان به آنان احترام گذارند.

احترام گذاشتن زن به شوهر، تاثیر بسیار مثبتی بر کارکرد مرد در مقام سرپرست خانواده دارد و تلاش بیشتر او را برای رفاه و آسایش همسر و فرزندان موجب می‌ شود. از این‌ گذشته، در این حالت، مرد می‌ داند که همسر و فرزندان، جایگاه او را در مقام سرپرست خانواده به رسمیت می‌ شناسند.

از‌ این‌ گذشته، هر قدر زن، شوهر خود را بیشتر احترام کند، مرد او را بیشتر دوست خواهد داشت و مهر و محبت بیشتری را نثار او خواهد کرد.

وقتی زن هنگام ورود شوهر به منزل، با لبی خندان و چهره‌ ای گشاده به استقبال او می‌ رود، به او سلام می‌ کند و خوشامد می‌ گوید، با چای از او پذیرایی می‌ کند، مودبانه کنارش می‌ نشیند و به صحبت هایش گوش می‌ دهد، مهم‌ ترین کار را در جلب محبت و رضایت شوهر انجام داده است.
ص ۴۸

بریده کتاب (۷) :

چنان‌ که پیشتر گذشت، انجام کارهای درون خانه بر عهده زن نهاده شده است. و زنان نیز غالبا در این‌ باره دریغ نمی‌ ورزند. ولی باید توجه داشت که اداره منزل و برآمدن از عهده‌ خانه‌ داری، بچه‌ داری و همسرداری کار ساده‌ ای نیست.

از این‌ رو، لازم‌ است در مواقع تراکم کارهای خانه، مرد به یاری همسرش بشتابد و او را از رنج بیش از حد برهاند.
از این‌ گذشته، کمک کردن مرد به همسر خود در کارهای خانه، نشانه صمیمیت، محبت و احترام به اوست.

مردی که به همسر خود کمک می‌ کند، در عمل به او نشان می‌ دهد که دوستش دارد و قدر زحمات او را در خانه می‌ داند.
خانه کانون صفا، محبت، و محل همکاری است. اگر مرد در منزل کار کند، نه‌ تنها از ابهت و جلال او کاسته نمی‌ شود، بلکه در نظر همسر مردی مهربان، با صفا، و دل‌ سوز شناخته می‌ شود.
اولیای دین ما نیز در کارهای خانه به همسر خود کمک می‌ کردند. امام صادق علیه السلام می‌ فرماید: “كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَيْهِ يَحْتَطِبُ وَ يَسْتَقِي وَ يَكْنُسُ، وَ كَانَتْ فَاطِمَةُ سَلَامُ اللهِ عَلَيْهَا تَطْحَنُ وَ تَعْجِنُ وَ تَخْبِزُ”: علی علیه السلام هیزم جمع می‌ کرد و آب ‌می‌ آورد و جارو می‌ کرد و فاطمه سلام الله علیها گندم را آرد و آن را خمیر می‌ کرد و نان می‌ پخت.
ص ۵۵

بریده کتاب (۸) : 

برخی می‌ پندارند اسلام به مردان بیش از زنان شخصیت داده است. خاستگاه چنین اشتباهی، شاید پاره‌ ای از امتیازها و تفاوت‌ های حقوقی باشد که هر یک دلیل خاصی دارد.

ولی بی‌ شک، با قطع نظر از این‌گونه تفاوت‌‌ ها که با موقعیت اجتماعی و شرایط طبیعی ارتباط دارد، از جنبه‌ های انسانی و مقام‌ های معنوی هیچ فرقی میان زن و مرد در تعالیم اسلام وجود ندارد.

خدا در قرآن کریم می‌ فرماید: “مردان و زنان با ایمان، مردان و زنان مطیع فرمان خدا، مردان و زنان راست‌گو، مردان و زنان شکیبا، مردان و زنان خاشع (در برابر خداوند)، مردان و زنان انفاق‌ کننده،‌ مردان و زنان روزه‌ دار، مردان و زنان پاک‌ دامن، و مردان و زنانی که خدا را بسیار یاد می‌ کنند، خداوند برای همه آنان، مغفرت و پاداشی عظیم فراهم ساخته است.”
این آیه دلیل روشنی بر تفاوت نداشتن زن و مرد در شخصیت انسانی و برتر نبودن مردان از زنان در این زمینه است؛

زیرا هنگام بیان ویژگی‌ های مؤمنان و اساسی‌ ترین مسائل اعتقادی و اخلاقی و عملی، قرآن زن و مرد را همچون دو کفه یک ترازو در کنار یکدیگر قرار می‌ دهد و برای هر دو پاداشی یکسان، بدون کمترین تفاوت، در نظر می گیرد.
به بیان دیگر، تفاوت جسمی و روحی مرد و زن را نمی‌ توان انکار کرد. بدیهی است که این تفاوت برای ادامه نظام جامعه انسانی ضروری است و پیامدهایی در برخی از قوانین حقوقی زن و مرد ایجاد می‌ کند. با این حال،

اسلام هرگز در شخصیت انسانی زن تردید روا نمی‌ دارد که آیا او واقعا انسان است و روح انسانی دارد یا نه؛ بلکه هیچ‌ گونه تفاوتی از نظر روح انسانی میان این دو قائل نیست.
ص ۱۴

بریده کتاب (۹) :

در بسیاری مواقع نزاع زن و شوهر برای تحمیل عقیده و خواسته خود بر دیگری، ناشی از آن است که مرد خود را برتر و بالاتر از همسر می‌ داند. مرد برخوردار از این روحیه، از دو ناحیه دچار سوء مدیریت می‌ شود:
اول این که برای خواسته‌ ها و نیازهای همسر ارزشی قائل نیست. چنین فردی در تصمیم گیری‌ ها پیش از هر چیز خواسته‌ های خود را در نظر می‌ گیرد و خواسته همسر را در درجه دوم اهمیت می‌ داند. طبیعی است که چنین وضعی اعتراض همسر را در پی داشته و کار به نزاع و جدال بر سر تحمیل خواسته‌ ها به دیگری بکشد.

دوم این که چنین کسی برای نظر و دیدگاه همسرش ارزش قائل نیست. در نتیجه نه با او مشورت می‌ کند و نه به اظهار نظرهای او وقعی می‌ نهد. این وضع، برای همسر و هر کس دیگری که در کنار او زندگی کند، تحمل پذیر نیست؛ چون زن احساس می‌ کند در مدیریت خانواده هیچ سهم و نقشی ندارد و از این رو برای مقابله با این وضع به جدال و نزاع با همسر می‌ پردازد.
افزون بر این، مشورت نکردن مرد با همسر در امور مربوط به خانواده ضریب خطاها و اشتباه‌ های او را افزایش می‌ دهد.

در این وضعیت، گذشته از این که از اقتدار مرد در خانواده بسیار کاسته می‌ شود، زمینه برای اعتراض زن به تصمیم‌ های مرد و خدشه‌ دار ساختن آنها و نیز جدال برای به کرسی نشاندن نظر خود فراهم می‌ شود.
بنابراین، در اداره خانواده مرد باید روشی را پیش گیرد که به واکنش‌ های نادرست زن نینجامد؛ یعنی باید با حفظ حقوق مشروع زن و پاس داشتن حرمت وی، این اعتماد را در او به وجود آورد که قصد سلطه جویی و تحمیل نظرهای غیرمنطقی خویش را ندارد.
ص ۶۳

بریده کتاب (۱۰) :

گاه ممکن است زن در پی دست یافتن به موضوع برتر و به دست گرفتن مدیریت خانواده برآید. این وضعیت به دلیل داشتن روحیه‌ ای ویژه یا تربیت در خانواده‌ ای که در آن، زن خود را از شوهرش برتر می‌ داند و جایگاه و نقش مرد را به منزله سرپرست خانواده تصاحب کرده است، پیش می‌ آید. طبیعی است که این وضع برای مرد تحمل ناپذیر است

و کار به نزاع و درگیری بر سر قدرت در خانواده می‌ کشد. حال اگر این زن از امتیاز چشمگیری مثل سواد بالاتر، شغل مهم‌ تر، طبقه اجتماعی بالاتر، یا نیاز مرد به درآمد او نیز برخوردار باشد، احتمال گرایش او به نزاع بر سر قدرت و به کرسی نشاندن سخن و خواسته‌ اش افزایش می‌ یابد.
لازم است زنان به این نکته توجه داشته باشند که برای یک زن سالم، داشتن این روحیه طبیعی نیست و انحراف از مسیر فطرت به شمار می‌ رود. این وضعیت، نه طبیعی است و نه به صلاح زن و خانواده است. این گونه عملکرد زن در اداره خانواده به سلامت جسمی و روانی وی نیز آسیب می‌ رساند.

بنابراین به صلاح اوست که از جدال بر سر قدرت و پذیرفتن نقش اول در خانواده بپرهیزد و سرپرستی خانواده را به مرد بسپارد.

زن و شوهر، هر دو باید به این نکته توجه داشته باشند که خانواده کانون همکاری و هماهنگی است، نه عرصه مبارزه و میدان رقابت. تنها با این دیدگاه می‌ توان به یافتن آرامش و صلح و صفا میان زن و شوهر امیدوار بود.
ص ۶۴

بریده کتاب (۱۱) 

لازم است در خانواده جایگاه مرد به منزله سرپرست حفظ شود و از شکسته شدن حرمت او خودداری گردد. اگر موقعیت مرد به منزله رئیس خانواده آسیب ببیند، تنها مرد زیان نمی‌ بیند، بلکه کل خانواده، اعم از مرد، زن و فرزندان متضرر می‌شوند. چون در این حالت، ساختار خانواده آسیب دیده است.

از این روی، هنگامی که زن با اطمینان تصمیم شوهرش را برای خانواده اشتباه می‌ داند، باید حتی الامکان بکوشد شوهرش را با راهنمایی و بحث منطقی از تصمیمش منصرف سازد‌.

اما اگر موفق نشد، چنان چه تصمیم شوهرش با احکام شرعی منافات نداشت، یا به خانواده آسیبی جدی وارد نمی‌ کرد، صلاح در این است که نظر شوهر را بپذیرد و به آن گردن نهد‌.

زیرا هر چند ممکن است خانواده از جنبه‌ هایی زیان ببیند، حفظ حرمت و جایگاه شوهر اهمیت بیشتری دارد.

این گونه زیان ها را می‌ توان جبران کرد، اما شکسته شدن حرمت و موقعیت شوهر و از دست رفتن اقتدار مرد در خانواده، آسیب بزرگی به کل خانواده می‌ زند که جبران و ترمیم آن به سادگی ممکن نیست.
ص ۶۸

مرتبط با کتاب خودم را به که بسپارم…

بهتر بخوانید…

خرید کتاب مطلع مهر: آنچه باید درباره امر ازدواج بدانید

بیشتر ببینید…

خرده روایت های زن و شوهری ،ازدواج،شیرینی ازدوا،ازدواج ساده

فاطمه زمان پور
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *