می خواهد چشمانش باز باشند
نویسنده: گروهی از نویسندگان
ویراستار: محمد جواد آسمان
انتشارات: شهرستان ادب
معرفی:
گاهي نبايد با گذر فاصله ها به فراموشي بسپاريم، سختي راهي را که امروز به آساني نشانش مي دهيم…
بریده کتاب:
از خشم صورتش گر مي گيرد، گوش هايش به جيغ مي افتند، دندان هايش روي هم فشرده مي شوند و لعاب چشم هايش به نم مي نشيند. افسر از پشت سرش فرياد مي زند: «آتش » مسلح مي کند، چند نفس عميق مي کشد، بعد بي اراده بر مي گردد وتا افسر به خود بيايد، روي او رگبار مي ريزند و… ( ص81)
بریده کتاب(2):
برق فلش که پريد توي فضا، مانتو سفيد ميانه اندامي برگشت ونگاهم کرد. چشم هاش، سبزي از ياد رفته بهار را به ياد مي آورد و پيشانيش، قله هاي برف گير بهورا، توي يک زمستان دلنشين. با اين حال، يک لحظه نگاه هامان گره خورد در هم، بعد به خودم آمدم، و مثلاً مشغول ور رفتن با دوربين شدم. ( ص37)
مرتبط با کتاب می خواهد چشمانش باز باشند 👇🏻👇🏻👇🏻
بیشتر بخوانیم…
رمان مرغ هوا : ماجرایی هیجانی که دو پسرعموی داستان رقم می زنند… نوجوان ها دریابند
بیشتر ببینیم…
کمی آشنایی با دوران قبل از انقلاب… دیدنش ضرر ندارد