کتاب یک سبد گل محمدی
گردآورنده: محسن حدادی
سخنران: سید علی خامنه ای
انتشارات: بامداد کتاب
معرفی:
از آن خرابکارهای حرفه ای بود. به زندان که آمد ریشش را تراشیدیم.
قیافه اش دیدنی بود، صورتش را که شست خیلی عادی انگار که اتفاقی نیافتاده به سمت سلولش رفت.
سرفه ای کردم و گفتم: ریشات کو آ شیخ؟ سرش را به طرف من چرخاند و گفت: بد هم نشد، خیلی وقت بود چانه ام را ندیده بودم! خنده روی صورتم یخ زد…
بریده کتاب :
شنیده بودم آقا آمده از قم برای عیادت آیت الله بهاء الدینی.
وقتی به منزل آقای بهاء الدینی رسیدم از ایشان پرسیدم، آقا دیروز اینجا بودند؟
نگاهی به من کرد و بعد گفت: بله! دیروز خورشید چند دقیقه ای اینجا تابید و رفت…
مرتبط با کتاب یک سبد گل محمدی 👇🏻👇🏻👇🏻
بیشتر بخوانیم…
خون دلی که لعل شد : خاطراتی که هم خواندنی باشد هم دانستنی کم پیدا می شود…دریابش
بیشتر ببینیم…
کلیپی زیبا از کتاب بالا👆