کتاب رقعه : شعرهایی با مضمون آیینی و مذهبی و همچنین آزاد

کتاب رقعه : اهل شعر باشی یا نباشی فرقی ندارد... شعر خوب خواندنی ست و لذت بردنی

کتاب رقعه 
نویسنده: حمیدرضا برقعی
انتشارات فصل پنجم

 

معرفی:

کتاب را باز می کنی،
می نشینی،
چای تازه دم را کنارت می گذاری،
بیت ها را جرعه جرعه نوش می کنی،
و شیرینی آن برایت تازه می ماند (:

بریده کتاب:

تمام پنجره را غرق حسن یوسف کن
دل اهالی این کوچه را تصرف کن

قدم بزن وسط شهر با صدای بلند
به عابران پیاده غزل تعارف کن

و بی بهانه تبسم کن و نگاهت را
شبیه آینه ها عاری از تکلف کن

سپس به مجلس ترحیم یک غریبه برو
و چشم های خودت را پر از تاسف کن

صدای ضبط، اتوبان، هوای بارانی
به خود بیا! نرسیده به قم توقف کن

سلام دختر باران! سلام خواهر ماه!
بهشت را به همین سادگی تصرف کن

بریده کتاب(۲):

نوشتم اول خط بسمه‌ تعالی سر
بلند مرتبه پیکر، بلند بالا سر

فقط به تربت اعلات سجده خواهم کرد
که بنده‌ تو نخواهد گذاشت هر جا سر

قسم به معنی “لا یمکن الفرار از عشق”
که پر شده است جهان از حسین سر تا سر

نگاه کن به زمین! ما رایت الا تن
به آسمان بنگر! ما رایت الا سر

سری که گفت من از اشتیاق لبریزم
به سرسرای خداوند می‌ روم با سر

هر آن چه رنگ تعلق، مباد بر بدنم
مباد جامه، مبادا کفن، مبادا سر

همان سری که یحب الجمال محوش بود
جمیل بود، جمیلا بدن، جمیلا سر…

بریده کتاب(۳):

همیشه قبل هر حرفی برایت شعر می‌ خوانم
قبولم کن من آداب زیارت را نمی‌ دانم

نمی‌ دانم چرا این قدر با من مهربانی تو
نمی‌ دانم کنارت میزبانم یا که مهمانم

نگاهم رو به‌ روی تو بلا تکلیف می‌ ماند
که از لبخند لبریزم، که از گریه فراوانم

به دریا می‌ زنم، دریا ضریح توست غرقم کن
در این امواج پرشوری که من یک قطره از آنم

سکوت هر چه آیینه، نمازم را طمأنینه
بریز آرامشی دیرینه در سینه پریشانم

اگر سلطان تویی دیگر ابایی نیست می‌ گویم:
که من یک شاعر درباری‌ ام مداح سلطانم

بریده کتاب(۴):

وقت پرواز آسمان شده بود
گوئیا آخر جهان شده بود

کعبه می رفت در دل محراب
لحظه گریه اذان شده بود

کوفه لبریز از مصیبت بود
باد در کوچه نوحه خوان شده بود

شور افتاد در دل زینب(س)
پی بابا دلش روان شده بود

در و دیوار التماسش کرد
در و دیوار مهربان شده بود

شوق دیدار حضرت زهرا
در نگاه علی عیان شده بود

بریده کتاب(۵):

رسیده‌ ام به تو حالا ولی نمی‌ فهمم
دلیل خشکی این چشمه‌ های جوشان را

چرا به داد دل من نمی‌ رسد اشکم
بخوان برای نگاهم نماز باران را

ضریح نو شده در پس زمینه‌ ای از اشک
سکوت کردم و زیبایی دو چندان را…

چه روزهای قشنگی که کربلایی کرد
ضریح تازۀ تو شهرهای ایران را

تو را گرفته در آغوش خویش شش گوشه
چنان که جلد طلاکوب، متن قرآن را

دوباره داغ دلم تازه شد کنار ضریح
خدا کند که بسازیم قبر پنهان را

برای حضرت زهرا ضریح می‌ سازیم
و دست فرشچیان طرح می زند آن را

مرتبط با کتاب رقعه

بیشتر بخوانیم…
کتاب طوفان واژه ها : مجموعه ای جذاب از اشعار آئینی به زبان…

بیشتر ببینیم…
السلام علیک یا ساقی، من علیک السلام میخواهم! (برقعی)

نمکتاب
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *