کتاب اشراف زاده ی قهرمان : چهارداستان مربوط به زندگی یاران پیامبر اسلام

کتاب اشراف زاده ی قهرمان : چهارداستان مربوط به زندگی یاران پیامبر اسلام

کتاب اشراف زاده ی قهرمان
نویسنده: محمود حکیمی
انتشارات به نشر

بریده کتاب:

مصعب با شنیدن سخنان اشراف قریش، آن‌ چنان دچار هیجان شده‌ بود که بی‌ اختیار به سوی خانه‌ ی اَرقم به راه افتاد. می‌ خواست سخنان محمد را بشنود.
ص ۲۴

 

بریده کتاب(۲):

از آن روز به بعد، مادر مصعب به همه‌ ی اهل خانه فرمان داد که حق ندارند با مصعب سخن بگویند. او حتی غذا را هم از زیر در اتاق به مصعب می‌ داد و هر بار هم از او می‌ خواست که از ایمان خود به آیین جدید دست بردارد. اما مصعب هر بار در جواب او آیاتی از قرآن می‌ خواند و سپس با صدای بلند می‌ گفت: “به خدا سوگند که از دین محمد دست برنمی‌ دارم.”
ص ۳۷

بریده کتاب(۳):

اطرافیان نجاشی پذیرفتند تا با آن‌ ها همکاری کنند. به همین خاطر روز بعد عماره بن ولید و عمرو بن عاص به قصر نجاشی وارد شدند و پس از تقدیم هدایایی گران‌ بها گفتند: “جوانانی نادان، از شهر ما، به کشور شما آمده‌ اند. آن‌ ها شورشیانی بسیار خطرناکند و ما از طرف قبایلشان آمده‌ ایم تا آن‌ ها را بازگردانیم.”
ص ۴۶

بریده کتاب(۴):

اما از تهدید او نترسیدم. من آزادی را یافته‌ بودم. چگونه ممکن بود با شکنجه‌ های اینان اسلام را رها کنم. مصعب، تو در ناز و نعمت بزرگ شده‌ ای و بسیاری از رنج‌ ها را هنوز احساس نکرده‌ ای، رنج فقر، بردگی، تحقیر شدن به خاطر سیاهی پوست.
ص ۵۹

بریده کتاب(۵):

در مسجد، علی در کنار پیامبر نشسته‌ بود که مصعب وارد شد. او پوستی وصله‌ دار بر تن کرده‌ بود و آنچه در پا داشت چنان کهنه بود که به زحمت بر پاهایش بند می‌ شد.
ص ۶۷

مرتبط با کتاب اشراف زاده ی قهرمان

بیشتر بخوانیم…
کتاب مقابله با پیمان شوم : نگاهی داستانی به روزگار…

بیشتر ببینیم….
عاشق کم کم شبیه معشوق میشود ، اگر….

 

کتابدوست
دیدگاه کاربران
1 دیدگاه
  • سحر 17 فروردین 1401 / 11:00 بعد از ظهر

    سلام.من عاشق داستان های اقای حکیمی هستم.
    پیکار سرنوشت.طاغوت.سوگند مقدس.سلحشوران علوی…
    اینا رو خوندم…..خیلی جالب بودن

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *