قصه های سبلان 3 (در ییلاق)
نویسنده: محمدرضا بایرامی
انتشارات: سوره مهر
معرفی قصه های سبلان 3 :
همينطور چشمم به باريکه آب است که يک دفعه پرنده ها از صدا مي افتند. دیگر حتي آواز يک پرنده هم شنيده نمي شود. با تعجب دور و ورم را نگاه مي کنم. ياور چوبش را مي اندازد زمين و بلند مي شود.
-نفهميدم چه خبر شد يک دفعه؟
من هم سر در نياوردم. دشت به يکباره چنان ساکت شده که انگار هيچ وقت صدايي در آن نبوده و حيوان يا پرنده اي در آنجا زندگي نمي کرده است. هنوز از تعجب در نيامده ام که کاکل شاخ داري، نزديک ما به سرعت روي چمن زار مي شنيد و لابه لاي سبزه ها گم مي شود. انگار نه انگار که اصلاً ما را ديده است.
ياور مي گويد: “ديدي؟ انگار يه چيزيش مي شود.”
مي خواهد سنگي پرت کند اما انگار يک دفعه چيزي يادش آمده باشد، دستش در هوا خشک مي شود.
مي گويم: “چته؟!”
به جاي جواب مثل تير از جا کنده مي شود: خودش است…
مرتبط با کتاب قصه های سبلان 3 (در ییلاق) 👇👇👇
بیشتر بخوانیم…
کتاب باغ کیانوش : یک نبرد بسیار هیجان انگیز و متفاوت…
بیشتر ببینیم...
فرق Ps4 و بازی های قدیمی