خاطره رفیق ناب آن هم در مسافرت!

سفر خاطره انگیز,خاطره مسافرت

خاطره رفیق ناب آن هم در مسافرت!

سفر خیلی هیجان انگیز است.
مخصوصا اگر باخودت یک رفیق ببری!
من یک رفیق دارم که هرکجا بروم از خود جدایش نمی کنم!
اسمش کتاب است!
امتحانش کنید رفیق همراه و خوبیست!
مثلا دارد صحبت می کند اما تو خوابت گرفته و دیگر به حرفهایش گوش نمی دهی و میروی!
اما جنبه اش عجیب بالاست.

دفعه ی بعدی که پیشش بیایی از ادامه ی ماجرا برایت تعریف می کند.
اهل سوسول بازی و قهر و قهر کشی هم نیست.
خلاصه ما که عجیب با این رفیق شفیق حال میکنیم.
یک بار که در راه سفر بودیم با کتاب(سایه ی ملخ) مشغول بودم و نگاه از آن برنمیداشتم.
به جاهایی از کتاب رسیدم که دیدم نه… دیگر نمیشود تنها خواند.
سطح آدرنالین آزاد شده بیشتر از آن بود که بتوانم ساکت بنشینم و اطلاعات کتاب را با خانواده به اشتراک نگذارم.
شروع کردم باهیجان به تعریف کردن و عجیب آنجا بود که خانواده هم سفت و سخت میخ حرفهایم بودند!
تا آنجا که خوانده بودم را تعریف کردم…
انتظار داشتم همه از کتاب تعریف کنند اما اعضای خانواده بروبر نگاهم کردند.

بالاخره خواهرم گفت خب بقیه ش چی شد؟
چرا نصفه نیمه تعریف می کنی که آدم تو خماری بمونه؟
تازه فهمیدم دلیل سکوت خماری بوده!😄
خندیدم و گفتم وقتی بقیه اش را وقتی خواندم، تعریف می کنم!
تا رسیدن به مقصد سایه ی ملخ ها به پایان رسید. من خواندم و خانواده تعریفش را شنیدندو خاطره آن مسافرت به یادماندنی تر بود…
خانواده ام خیلی با رفیقم خو گرفته اند….😊😊😊

از دست ندهید: یک خاطره خنده دار

کلی کلیپ زیبا اینجاست

کلیدواژه : رفیقسایه ملخسفر
namakketab
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *