خرید کتاب چقدر حرف نمی زند
جرعه ای از کتاب:
(۱)
آمیرزا دستی لای ریش سفیدش کشید و رو به مادر گفت: «شنیدی که چند شب پیش قشون حکومتی، مسجد گوهرشاد را با توپ و مسلسل و قزاق مسلح، محاصره کردند؟…
مسجد پر بوده از خلق الله. کیپ تا کیپ آدم بود.
نصفه های شب یک باره صدای شیپور حمله همه جا را پر میکند و قزاق خدانشناس از زمین و آسمان مسجد را به توپ و رگبار گلوله می بندد. حتی به زن جماعت که توی مسجد چادر زده بودند رحم نکردند و همه را از دم تیغ گذراندند.
آن هایی که ماندند بیشترشان کشته و زخمی شدند، یک عده کمی هم جان سالم به دربردند و فراری شدند.
کسانی که زنده ماندند و دیدند،
می گویند کشته و زخمی ها را بار کامیون میکردند و می بردنشان بیرون شهر گم و گور می کردند….
برای آشنایی بیشتر با کتاب چقدر حرف نمی زند، کلیک کنید…
(۲)
نمی دانم از کجا شروع کنم؟
نمی دانم تا به حال شده روی صندلی چرخ دار بنشینی؟ بعد دست بکشی به پاهایی که روزی باهاش توی کوچه ها می دویدی و آخرین دستور امام را می انداختی توی حیاط ها…
این طور که نبودم، در سلول این طور شدم.
اولش خوش اخلاق بودند، سیگار تعارف می کردند. از وضع سلول و پایت می پرسیدند.
وقتی عصبانی می شدند، داد می زدند، بی هوا لگد می انداختند، بی شرف ها!
کاغذ را می گذاشتند رو به رویت میگفتند: «فقط چند تا اسم!»
اگر نمی نوشتی کاغذ را مچاله کرده می چپاندند توی دهانت و فشار می دادند تا فرو برود توی حلقت…
با خرید کتاب چقدر حرف نمی زند این داستان های جذاب را از دست ندهید.
دیدگاهها0
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.