نقد و بررسی اجمالی
بچههای فرات
نوشتهی لیلا قربانی
انتشارات جمکران
بریده کتاب:
مدت زیادی نکشید که سعید به تپههایی رسید که از روی آنها راحت میشد خیمههای هردو سپاه را دید. هر چراغی برای یک خیمه بود. یک سمت، چراغهای کمتری روشن بود؛ اما سمت دیگر، چراغهای بیشماری بود که ساعتها طول میکشید تا همهی آنها را بشمارد. آسمان پر از ستارههای ریز و درشت بود و ماه انتظار شب چهاردهم را میکشید تا قرصش کامل شود؛ اما در زمین غوغایی برپا بود
نمایش ادامه مطلب
نقد و بررسیها0
هنوز بررسیای ثبت نشده است.