کتاب شهنواز
نویسنده: رضا رسولی
انتشارات کتابستان معرفت
بریده کتاب:
یادم هست پارسال یکی از اساتیدمان، استاد جامعه شناسی درمان، گزارشی از انعکاس بلوچ و بلوچستان تو رسانه های کشور داد که اشکمان درآمد؛ یعنی هم من، هم همۀ بچه های بومی کلاس گریه مان گرفت؛ گریه ی واقعی.
توی گزارش آمده بود تصویری که مردم از بلوچ ها و بلوچستان دارند این است که اکثرا یا دزدند یا قاچاقچی یا قاتل و جانی. درست است که ما استان مرزی هستیم و هزارجور مشکل داریم، اما بلوچستان کم از فرهنگ و هنر ندارد. من توی کتاب های تاریخی خواندم که بلوچ ها اصیل ترین قوم آریایی هستند. کلی هنر و سابقه هنری دارند…
بریده کتاب(۲):
حالت عجیبی بود. انگار صدای قلب خودش را می شنید. حس می کرد از تونل زمان درحال ورود به یک مکان و زمان ناشناخته است. هر قدمی که برمی داشت، اضطراب و دلواپسی اش بیشتر می شد. تنها شانس شهنواز این بود که میان این عرق ریختن، میان این همه بهت و حیرت، شیخ به او نگاه نمی کرد. پایش بی حس شده بود.
شیخ متوجه نمی شد که شهنواز چه می بیند و چه حالی دارد. فقط دعا می کرد که اتفاق بدی نیفتد.
مرتبط با کتاب شهنواز 👇🏻👇🏻👇🏻
بیشتر بخوانیم…
فرشته ای در برهوت: خواستگاری پر ماجرا که به چالش بین سنی و شیعه کشیده می شود.
بیشتر ببینیم…
رائفی پور | « مناظره جالب عالم شیعه و عالم سنی »