یکشنبه آخر
نویسنده: معصومه رامهرمزی
انتشارات: سوره مهر
خلاصه:
سرگذشت دختر چهارده ساله ای که از آغاز تا پایان جنگ در عناوین مختلف و در مراکز مختلف در پشت جبهه فعالیت چشمگیر و ایثارگرانه ای داشته است.
او اهل خانواده ای با محبت و پرجمعیت بود که در کودکی پدرش را از دست داده و در اوایل زندگی برادر نوجوان را در مقابل چشمش کشته می بیند.
بسیار شجاع و روحیه حماسی غیوری دارد. وقایع امدادگری خود را تا آزادی خرمشهر به نگارش درآورده است.
بریده کتاب:
دیگر کاری از دستم بر نمی آمد شروع کردم به صدا زدن امام زمان:
آقا کاری کن، ناجی ما هستی…
احساس کردم کسی پشت سرم نشسته صدای نفس هایش را می شنیدم اما جرئت برگشتن و نگاه کردن را نداشتم… این همه آقا را صدا کردم
حالا احساس می کردم او آمده، ترسیده بودم،
در همین حال متوجه شدم که ضربان قلب مجروح طبیعی شده و دست و پایش دیگر پرش ندارد.
صفحه۲۰۵
مرتبط با یکشنبه آخر 👇🏻👇🏻👇🏻
بیشتر بخوانیم…
راز درخت کاج : هم هدف دارد هم هیجان… مثال زدنی ست زندگی میترای این داستان
بیشتر ببینیم…
اگر تو هم برایت سؤال شده که وضعیت زن های آمریکایی چطوره میتونی اینجا جوابتو بگیری..