کتاب هواتو دارم


روایت زندگی شهید مدافع حرم مهندس مرتضی عبداللهی
نویسنده: محمدرسول ملاحسنی
انتشارات: شهید کاظمی
خلاصه‌ی کتاب:
کتاب با حکایتگری همسر شهید یه روایت زندگی شهید عبداللهی از ازدواج تا شهادت می پردازد.چگونگی سیر ده ساله عروج شهید از دانشجویی و فعالیت‌های دانشجویی و بسیجی تا رفتن به سپاه قدس و شهادت از لابه لای خاطرات همسر به خوبی بیان شده است. شهید عبداللهی بسیار اهل شوخی و فعالیت‌های هیچان انگیز در هر شرایطی بود که در نهایت. هیجان شهادت را بر همه ی هیجانات دنیا ترجیح داد.
بریده‌ی کتاب(۱):
۱.کنار مطالعه معمولا در خانه سرگرمی های عجیبی داشتیم.مثلا مرتضی فندک گازی و پیک نیک را می گذاشت وسط آشپزخانه و یک آتش مهیب درست می‌کرد،اجازه می دادی،خانه را به آتش می کشید تا بگوید چقدر این کارها هیجان دارد. یک سری دم کنی های ما به خاطر همین کارها سوخت. همان روز به مرتضی گفتم تو یک نفری این همه اتش می سوزونی.بعدگفت کنار تیله و کارت بازی کارهای خلاقانه میکردبم.مثلا داخل اتاق یک سر طناب می‌بستیم به دستگیره و یک سرش رو میبستیم به سطل آبی که اون بالا جاسازی کرده بودیم.هرکس وارد اتاق میشد و دستگیره رو میداد پایین، آب هم خالی میشد سرش!و_
۱۲۷_۱۲۶

بریده‌ی کتاب(۲):
۲.خیلی طول کشید تا من بعد از کلی تحقیق و شنیدن سخنرانی و بعضی کلیپ های استاد رائفی پور به این نتیجه رسیدم که بدون آهنگ هم می شود زندگی کرد.شنیدن ک نشنیدنش برایم یکی شد.تازه وقتی متوجه آثار مخرب شدم،عزمم را جزم کردم و موسیقی را یه کل کنار گذاشتم.زمان زیاد برد وای چون اجبار نبود و خودم به حقیقت رسیدم نگاهم درست شد و مثل مرتضی موسیقی را از برنامه روزانه ام حذف کردم.ص۶۳.

بریده‌ی کتاب(۳):
۳.بعد از سه سال هنوز روی همان حرف روز خواستگاری بود.می گفت.نمیتونم دست زنم رو بگیرم ببرم جایی که خانواده امام حسین علیه السلام رو به اسارت بردن.نمیتونم توی جایی مثل کربلا دنبال هتل و آسایش خوانواده ام باشم ، اون وقت پای روضه اسارت عمه زینب و حضرت رباب علیهماالسلام بشینم. آن قدر این اعتقاد قلبی بود و این حیا از روضه ها در وجود مرتضی جاری بود که می‌دانستم به هیچ وجه راضی نمی‌شود من را با خودش به کربلا ببرد.ص۱۰۲.

بربده‌ی کتاب(۴):
۴.ارادت خیلی عجیبی به أمیرالمؤمنین علیه السلام داشت و برای همین روزهای عید غدیر سر از پا نمیشناخت.حتی سالهایی که مرتضی سرباز بود و ما هشتمین گرو نه بود.عید غدیر برایمان بر هر چیزی اولویت داشت برای همین در طول سال پس انداز میکردیم و به طور معمول بیشترین خرج ما روز عید غدیر بود.به جاس اینکه دنبال پس انداز و ترس از نداری باشیم جایی که باید خرج میکردیم،کم نمی‌گذاشتم و کجا بهتر از راه أمیرالمؤمنین علیه السلام. ص۱۳۵

بریده‌ی کتاب(۵):
۵.خندید و گفت:زهرا سادات،جدی میگم.من که دوست دارم از پیکرم هیچ چی برنگرده تا شرمنده امام حسین علیه السلام نباشم ولی اگه چیزی برگشت.من رو همین قطعه دفن کنین وخواهش میکنم به احترام حضرت زهرا علیهاالسلام سنگ مزار هم نزازید.همین که پیکرم برگرده،به حد کافی شرمنده اهل بیت علیهم السلام میشم.دیگه با گذاشتن سنگ مزار،منو شرمنده مزار مخفی حضرت زهرا و مزار خاکی ائمه بقیع نکنید.ص۲۰۷

بریده‌ کتاب(۶):

خیلی طول کشید تا من بعد از کلی تحقیق و شنیدن سخنرانی و بعضی کلیپ های استاد رائفی پور، به این نتیجه رسیدم که بدون آهنگ هم می شود زندگی کرد. شنیدن و نشنیدنش برایم یکی شد. تازه وقتی متوجه آثار مخربش شدم، عزمم را جزم کردم و موسیقی را به کل کنار گذاشتم. زمان زیاد برد، ولی چون اجبار نبود و خودم به حقیقت رسیدم، نگاهم درست شد و مثل مرتضی موسیقی را از برنامه روزانه ام حذف کردم. ص۶۳

بریده‌ی کتاب(۷):

بعد از سه سال هنوز روی همان حرف روز خواستگاری بود. می گفت: نمی تونم دست زنم رو بگیرم ببرم جایی که خانواده امام حسین علیه السلام رو به اسارت بردن. نمی تونم توی جایی مثل کربلا دنبال هتل و آسایش خانواده ام باشم، اون وقت پای روضه اسارت عمه زینب و حضرت رباب علیهماالسلام بشینم. آن قدر این اعتقاد قلبی بود و این حیا از روضه ها در وجود مرتضی جاری بود که می‌دانستم به هیچ وجه راضی نمی‌ شود من را با خودش به کربلا ببرد. ص۱۰۲

بریده‌ی کتاب(۸):

ارادت خیلی عجیبی به امیرالمؤمنین علیه السلام داشت و برای همین روزهای عید غدیر سر از پا نمی شناخت. حتی سال هایی که مرتضی سرباز بود و ما هشتمان گرو نه بود، عید غدیر برایمان بر هر چیزی اولویت داشت. برای همین در طول سال پس انداز می کردیم و به طور معمول بیشترین خرج ما روز عید غدیر بود. به جای این که دنبال پس انداز و ترس از نداری باشیم، جایی که باید خرج می کردیم، کم نمی‌ گذاشتم و کجا بهتر از راه امیرالمؤمنین علیه السلام. ص۱۳۵

بریده‌ی کتاب(۹):

خندید و گفت: زهرا سادات، جدی می گم. من که دوست دارم از پیکرم هیچ چی برنگرده تا شرمنده امام حسین علیه السلام نباشم، ولی اگه چیزی برگشت، من رو همین قطعه دفن کنین و خواهش می کنم به احترام حضرت زهرا علیهاالسلام سنگ مزار هم نذارید. همین که پیکرم برگرده، به حد کافی شرمنده اهل بیت علیهم السلام می شم. دیگه با گذاشتن سنگ مزار، منو شرمنده مزار مخفی حضرت زهرا و مزار خاکی ائمه بقیع نکنید. ص۲۰۷

مطالب مرتبط با کتاب هواتو دارم:

بیشتر بخوانیم…

خرید کتاب هواتو دارم

بیشتر ببینیم…

کلیپ دیدنی از دیدار رهبر معظم انقلاب با خانواده سردار شهید #حاج_قاسم سلیمانی

کتاب یار
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *