فریادرس: کتابی با داستان های کوتاه، زبانی دلنشین و واقعی درباره امام زمان (عج)

معرفی

یک بار برای همیشه بیا و چند خطی مهمان این کتاب شو…

چنان فریادرس است که تا آخر عمر هیج وقت نمی‌توانی فراموشش کنی، حتی لحظه ای…

نه کتاب را، نه آن حس زیبایی که وقتی خط به خطش در دلت حک می‌شود را…

یک بار برای همیشه بیا و بخوان از گمشده ات، نگو که گمشده ای نداری، همه ی ما ته دلمان کسی را می‌خواهیم که لحظه ای برایش بگوییم از همه وقتهایی که تنهاییم و گمشده ایم میان خواستن ها و نتوانستن ها.

از او بخواهیم چیزهایی که هیچ جای دنیا هیچ کسی وجود ندارد که بدون هیچ چشم داشتی بی نیازمان ‌کند از خواسته‌ها مان، دستمان را بگیرد، به فریادمان برسد…

کتاب فریادرس، به کوشش حسن محمودی در سال ۱۳۸۶ توسط انتشارات جمکران در ۸۵ صفحه به رشته تحریر در آمد.

وقتی دلتنگی امانتان را بریده، وقتی کسی می‌خواهید که حواسش به شما باشد، وقتی تنهای تنها مانده اید؛ فریادرسی هست که مرحم دلِ تنگتان باشد، حواسش به شماست و دوستتان دارد. هر جا که باشید کسی هست که به شما آرامش بدهد و از او آرامش بگیرید…

فریادرس، روایت فریادرسی امام زمان (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) از ارادتمندان آستانشان، در زمان های نه چندان دور از ماست که ما را یقین می‌بخشد که همواره در خوشی ها و ناخوشی ها امامی مهربان و پدری دلسوز داریم که حواسشان به ما هست و همین که حضورشان را حس می‌کنیم و قلبمان آکنده از مهر ایشان است نشانه ی لطف ایشان به ماست‌.

قلم روان و داستان های کوتاه اما اثرگذار این کتاب، خواننده را بر این می‌دارد که در بین هیاهوی زندگی، لحظه ای را به یاد امام حی و ناظرش آرامش گیرد.

خلاصه

درجایی از این کتاب می‌خوانیم، روایت دختری اهل انگلیس، مسیحی و معتقد به احکام‌مسیحیت؛ در جای دیگرش روایت هایی از پسرانی که می‌خواستند سر و سامان بگیرند اما نمی‌شد، نمی‌توانستند؛ یا روایتی چند از میوه فروشی یا راننده ای که در دل جاده تنها می‌ماند.

حتی روایتی می خوانیم از دخترکی چینی تبار که در مهد تمدن شرق، به دنبال سلطان آسمان ها می‌گردد.

همه ی این ها، وجه مشترکی دارند که آن نور خدا و مهری است که از امام زمان (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) در دلشان زنده است حتی اگر ایشان را نشناسند‌.

محبتی که فرقی نمی‌کند اهل کدام نقطه از این کره‌ی خاکی باشی یا چگونه زندگی کنی، زمانی که بخواهی اش به کمک ات می‌آید و تورا در آغوش می‌گیرد؛ کافی است بخواهی اش، صدایش کنی، بطلبی او را…

بریده
بدون اینکه چیزی بپرسم، بی اختیار دنبال ایشان راه افتادم.  اصلا فراموش کرده بودم که گم شده ام؛ اشتیاقم برای انجام اعمال حج بیشتر شده بود؛ آرامش، تمام وجودم را فراگرفته بود.
اعتماد عجیبی به آن آقا کرده بودم، بوی عجیبی به مشام می خورد که در آن فضا، معنویت خاصی بخشیده بود. درآن شلوغی هیچ کس مزاحم من نشد و به راحتی توانستم رمی جمرات را انجام دهم .
بعد از اعمال، آن آقا به سمتی رفت به دنبالش راه افتادم تا خیمه خودمان را دیدم، تازه به یاد آورده بودم که من گم شده بودم. خیلی خوشحال بودم به زبان انگلیسی از او تشکر کردم و گفتم:
شما مرا نجات دادید واقعا نمی دانم چگونه از شما تشکر کنم، با بیانی فصیح و آرام گفت: « نیازی به تشکر نیست وظیفه ماست که به محبان خویش رسیدگی کنیم. در طول عمر ما هم شک نکن.»

نقد

نویسنده، در این کتاب، ۷ داستان کوتاه از کتب و راویان ارجمندی آورده است که هر کدام به تناسب و در جایگاه خود خواندنی و جذاب اند.

قلم شیوا و قابل فهم بودن آن، دوری از اطاله ی کلام و پرگویی و همچنین سبک نوشته ی هر داستان، اثرگذاری آن را بیشتر کرده است؛ به طوری که خواننده را در فضایی به دور از هرگونه اغراق قرار می‌دهد، و همین مسئله داستان را در ذهن خواننده حک می‌کند.

روایت هر داستان یا از زبان شخصیت اول داستان است و یا دانای کل آن را روایت کرده؛ که باعث جذابیت آنها و دوری از یکنواختی شده است.

محوریت کتاب با عنوان داستان هایی از کرامات امام زمان (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) به خواننده نوید امیدواری می‌دهد؛ چرا که هر جا سخن از کرامات اهل بیت (علیهم‌السلام) باشد همه سرتاسر امیدواری است و بیان همین کرامات با قلم رسای نویسنده، زیبایی آن را بیشتر کرده است.

برداشت

۷ روایتی که در این کتاب می‌خوانیم، هرکدام به نوعی زیبایی خود را در متفاوت بودنشان با یکدیگر نشان می‌دهند‌.

روایت اول، داستان دختری است که دوبار عاشق می‌شود؛ آن هم نه عشق های لحظه ای امروزی، که ساعتی می‌ایند و ساعتی می‌روند؛ عشق هایی پر دوام و پر ثمر که هر کدام به اندازه ی یک عمر انسان را به چنان لذتی می‌رسانند که قابل وصف نیست؛ فقط باید به دلمان یاد بدهیم چگونه عاشق شود و عاشق چه کسی شود که ارزشش را داشته باشد.

این که مجرد باشی و در انتظار سر و سامان گرفتن چیز عجیبی نیست، این که بخواهی بیایند دستت را بگیرند و به زندگی ات سر و سامان بدهند هم اصلا بد نیست؛ اما باید زرنگ باشی و بدانی از چه کسی بخواهی که بیاید و دستت را بگیرد و به زندگی ات سامان ببخشد، آن وقت است که می‌فهمی چه مشکلاتی به دست این خاندان کرم حل می‌شود و تو نمی‌دانستی…

می‌گویند اگر یکی از نماز هایت نماز باشد، برای دنیا و آخرتت کفایت می‌کند. حالا تو فکر کن اگر هر روز پشت سر امام زمانت نماز بخوانی و هیچ کس نداند یا حتی خودت هم او را نشناسی، آن نماز با تو چه ها می‌کند. مردم هرچه می‌خواهند بگویند، آبرویت فدای غبار راه پسر فاطمه (سلام‌الله‌علیها)…

همین گونه که هستی باش، همین انسان معمولی که دچار روزمرگی هایش شده؛ سرت گرم زندگی ات باشد. فقط یادت باشد اگر اورا طلبیدی، حتی در برف و بوران وسط بیابان هم که تنها ماندی او تنهایت نمی‌گذارد … امامت را می‌گویم … او‌ را می‌شناسی؟!

وقتی به دنبال خدا باشی، او تمام مهربانی اش را به تو می‌بخشد؛ چه مسیحی باشی و چه مسلمان، چه در ایران باشی یا حتی در شرقی ترین نقطه ی جهان در چین؛ خدا همه ی مهربانی اش را با دیدن امامش به تو عطا می‌کند. شاید او را نشناسی اما او می‌داند که چقدر دوستش داری … او به دیدنت می‌آید کافی است قلبت آکنده از عشقش باشد.

بی تو برگی زردم
دلم,امامم
تپش قلب,یاد تو
وقتی خداوند چیزی را بخواهد
آشنا,کمک,یاری,دلتنگ
به خودم نزدیک تر شده ام,خدا,فرشته
دین زندگی حیات,کتاب آسمانی
بی تو برگی زردم به هوای تو می گردم
فریادرس: کتابی با داستان های کوتاه، زبانی دلنشین و واقعی درباره امام زمان (عج)
فریادرس: کتابی با داستان های کوتاه، زبانی دلنشین و واقعی درباره امام زمان (عج)
namakketab
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *