سبد خرید
0

سبد خرید شما خالی است.

حساب کاربری

یا

حداقل 8 کاراکتر

خاطرات کتاب

خاطره نمایشگاه کتاب
خاطره : فوری ۳ بار بگو قوری گل قرمزینخند! اگر تونستی ۵ با پشت سر هم بگی قوری گل قرمزی!یا مثلا بگی ۶ سیخ کباب سیخی ۶ هزار !! دیدی سخته! ......حالا حسابش را بکن ۲-۳ ساعتی بود که توی ...
namakketab
هر س محرم در منزلمان روضه برپاست
خاطره ی فرصت کتابخوانی و روضه ی محرم!هر سال ایام محرم منزلمان روضه برپاست. ما هم بخش تدارکات و پذیرایی را عهده دار هستیم. امسال تصمیم گرفتیم در کنار تدارکات یک کار مهم فرهنگی هم انجام دهیم.قدم اول برای این ...
namakketab
تاریخ مستطاب آمریکا-اینستاگرام
خاطره ی فضای مجازی، کتاب و روشنگریمن آدمیم که توی فضای مجازی خیلی فعالم و همشم آنلاینم.الآنم پیج اینستا دارم، اون موقع که تاریخ مستطاب آمریکا رو می خوندم که خیلی کتاب باحالیه و توش مبحث سیاسی داره و کاریکاتورای ...
namakketab
من دو تا بچه دارم. یکیشون نوزاده و دخترم کلاس هشتمه!
خاطره :دردسرهای کتابخوانی من و دخترام من دو تا بچه دارم. یکیشون نوزاده و دخترم کلاس هشتمه! و از اونجایی که خانوما هیچ وقت سنشون نمیره بالا، منم هنوز سنم همون حدودای دخترمه! بعد از آشنایی با یه موسسه که ...
namakketab
فاقد دیدگاه

خاطره : جرقه

عصر روز عید فطر وقتی توی اتاق نشسته بودم، صدای در آمد
خاطره : جرقه عصر روز عید فطر وقتی توی اتاق نشسته بودم، صدای در آمد، در همسایه پایین!گفتم: کیه؟چند تا بچه گفتند: توپمون افتاده تو حیاط می خواهیم، بهشون گفتم پایین کسی نیست . دیدم چسبیدن به در و دارن ...
namakketab
فاقد دیدگاه

خاطره ی مهمانی

یک ساعت از مهمانی و خوردن و خندیدن گذشته بود..
«خاطره ی مهمانی»راستش رو بخواین، یکم استرس داشتم. نمی دونستم چه برخوردی باهام میشه و خودم رو حتی برای نه و کنایه شنیدن از فامیل آماده کرده بودم.یک ساعتی از مهمونی و خوردن و خندیدنش گذشته بود که دیگه می ...
namakketab
1 2