نقد و بررسی اجمالی
پل جغاتو
نوشتهی مجید محبوبی
انتشارات بهنشر
بریده:
همهجا سایه خانِ مغان را میبینم. حس میکنم در جایجایِ این دشت و بیابان، با اسبش دنبال شکار است، دنبال یک سارای دیگر. هر دو طرف جاده تا کوه، تا چشم کار میکند، پستی و بلندی و تپه و ماهور است. پشت هر تپه، آدم های خان کمین کردهاند. من صدای قهقههشان را میشنوم. چقدر ترسناک و وحشتناک هستند!
رنگ به چهره راننده نیست: خدایا! اینا دیگه کیان؟ از پهلوی سردار سرک میکشم و روزنهای پیدا میکنم که جلو را ببینم. میترسم خان مغان از همین پشت ظاهر شود و تفنگش را به طرف ما بگیرد. سه مرد تفنگ به دست، آن جلو ایستادهاند.
نمایش ادامه مطلب
دیدگاهها0
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.