خرید کتاب سو من سه :
سو من سه، شاید برای خیلی ها آغاز حرکت بشود و ریزگردهای معلق مانده در ذهنشان را با بارانی لطیف و بهاری بشورد و ببرد!
که هوای صبحِ پس از باران لذتی دارد وصف ناشدنی
و این صبح در انتظار من و توست… سو من سه را بخوانید…
جرعه ای از رمان زیبای سو من سه:
(۱)
جواد موبایلش را نداد بخوانم. وقتی می خواند من از بالای سرش دیدم. فرید توی جواد یک جَنَمی دیده بود که نمی خواست از دستش بدهد. کاریزمای جمعمان بود. اگر از او می کَند، همه کنده می شدیم. فرید خیلی حرفهای عمل می کرد. نیازش به جواد شاید پولی و حضوری بود، اما اصلش این نبود.
من حس می کردم که فرید برای همه آدم های دورش برنامه دارد. انگار یکی، یک فرمول دو صفحه ای تحویلش داده بود که دو تا قطار آدم بار بزند و ببرد وسط هِرَم.
(۲)
که بارها میشود از دنیا کتک می خوریم، پشت پا می خوریم، کم محلی و خیانت می بینیم، اما باز هم عاشقانه دوستش داریم. دنیا یک قانونش کم است. مثل قوانین حقوق بشر که خودشان نوشتند. آدمهای خاورمیانه که کشته می شوند شورای امنیت خفه خون می گیرد، یک گربه در آنگولای شمالی با یک لگد پرت میشود آن طرف جوب، جمعیت دفاع از حقوق حیوانات تابلو بلند می کند. دنیا ما را می زند، کم می گذارد، خیانت می کند، حیله و… دوستش داریم.
یکی که هوایمان را دارد و محبت میکند، نگاهش هم نمی کنیم.
(۳)
– می گم من اصلا نمی خوام دیندار باشم. حوصله بهشت و جهنم کردن رو ندارم. همین دو روز زندگی کنم و تموم. همینجا حالشو ببرم و تموم شه بره. اون دنیا و حالتو و حالشو نمی فهمم. بهم میگه: « خب هر دینی میخوای برو همونجا»
-می گم اصلا دین نمیخوام داشته باشم.
-می گه خب اینم خودش یه دینه دیگه ” بی دینی”.
-می گم اصلا دین چیه؟
-می گه: هیچی راه و روش زندگیه؛ عربیش می شه دین.
– می گم از عرب و عرب جماعت بدم می آد.
انگلیسی شو برام میگه و می خنده. بعدش می گه بازم می شه راه و روش زندگی. نمی شه که بچه از ننه بابا نباشه.
نمی شه که بگی می خوام زندگی کنم اما بی راه و روش. اینم خودش یه روشه. روش هردمبیلی. هرج و مرجی. هنجارشکنی. برو هر چقدر می خوای حالشو ببر.
-گفتم: همین کارم می کنم.
فقط نگام کرد. از چشماش بدم میآد. حرف داره وحید.
بیشتر ببینیم: کلیپ جذابی از کتاب سو من سه
(۴)
آرشام زل زده بود توی صورت مهدوی و داد زده بود:
– اصلا خدا کیه؟
من خودم خندهم گرفت از این حرف آرشام. وسط آن بحث این سؤال؟
مهدوی گفت:
– همونی که توی قدبلند، قشنگ و موصاف و فرق وسط رو خلق کرده.
– کی گفته؟
– راسل و کانت و فروید و انیشتین و موسی و عیسی، باباآدم، خدا رو قبول داشتن دیگه. همشون از اینکه از زیر بته دربیان بیزار بودن.
تو و اجدادت رو یکی باید آورده باشه.
– نه. طبیعت.
مهدوی بی پرده می پرد وسط حرف آرشام و میگوید:
– تو رو به اجدادت تو دیگه حرف آتئیستها رو نزن. طبیعت شعور داره که یکی رو عاقل کرده شانسی، یکی رو درخت کرده شانسی و …
با خرید کتاب سو من سه زندگی تان را بهتر تحلیل کنید و شاداب تر از قبل پیش بروید. رمانی بر اساس روان شناسی و زندگی یک نوجوان امروزی.
دیدگاهها2