کتاب غنیمت
نویسنده: صادق کرمیار
انتشارات: نیستان
بریده۱:
دیدم یک سرباز انگلیسی، مردی را با مشت و لگد از آنجا دور میکند.
وقتی پسر کوچکش برای کمک به پدر جلو آمد، سرباز جوری پس گردنش را گرفت و به گوشه ای پرت کرد، که مطمئن بودم با سگ های انگلیسی هم، همچنین کاری نمیکنند؛
دیگر طاقت نیاوردم و رفتم جلو به سرباز اعتراض کردم.
سرباز اول می خواست همان کاری را با من بکند که با آن بچه کرده بود،
اما وقتی جلیقه خبرنگاری را تنم دید، گفت: برو گم شو از اینجا دور شو!
و من دور نشدم و دوباره به او اعتراض کردم که حق ندارد با مردم با خشونت رفتار کند!
تازه داشتم تو ذهنم دنبال واژه انگلیسی خشونت می گشتم
که سرباز انگلیسی رگباری جلوی پام خالی کرد و بعد تنفگش را به طرفم نشانه رفت..
بیشتر ببینیم:
کلیپ کوتاهی از صادق کرمیار، فیلم نامه نویس ، کارگردان والبته نویسنده کتاب غنیمت
بریده ۲:
پروانه گفت: به نظر من باید صحبت های آقای بوش را درمورد دموکراسی با عملکردش توی عراق بررسی کنیم، ببینیم آمریکا واقعا دلش برای دموکراسی و مردم عراق میسوزد یا منافع خودش را دنبال می کند.
… گفتم مهم این است که مردم عراق از شر صدام خلاص شوند، حالا که خود مردم نمی توانند آزادی شان را بدست بیاورند، چه فرقی میکند به دست کی آزاد شوند؟
حرص پروانه تبدیل به خشم شد: واقعا مسخره است! مردم آمریکا علیه سیاست های بوش تظاهرات میکنند، ما اینجا داریم برایش سینه چاک میکنیم!
بریده ۳:
یک کم فکر کن، همین شعار جهانی سازی که آمریکا صادقانه آن را مطرح کرده و جهان سومی ها آن را بد ترجمه کرده اند، چه معنی دارد؟
آمریکا نمی خواهد همه مثل او بشوند، می خواهد همه مال او بشوند!
بیشتر بخوانیم:
نقد کتاب غنیمت : این بار جدا شدن دو عشق، طور دیگری رقم می خورد.