
کتاب سیب آخر
نویسنده: محمد خسروی
انتشارات راه یار
معرفی:
اکثر قهرمان های ما ایرانی ها تک بعدی نبوده و نیستند.
بلکه در چند جنبه ی مختلف زندگی از همه سر بودند و در زندگی خانوادگی و اجتماعی و… یه سر و گردن از بقیه بالاتر…
حاج قاسم هم یکی از همان قهرمان هاست.
نه تنها در جنگ بلکه هنگام بروز مشکلات اجتماعی برای کمک و هم دردی به مردم همیشه پای کار بود.
این قصه واقعی و زیبا در مورد حاج قاسم را از کودکتان دریغ نکنید.🌹
بریده کتاب:
((سیب! بله، بردن سیب های قرمز خوشمزه!)) این بهترین کاری بود که حنا می توانست انجام دهد.
بابا آمادهی رفتن بود. حنا جلوی در ایستاد .دست هایش را باز کرد؛ طوریکه بابا نتواند از خانه بیرون برود. بابا گفت:
((گفتم که دخترم! آنجا جای تو نیست. باید زودتر بروم و به سیل زده ها کمک کنم.))
بریده کتاب(۲):
بابا کمی فکر کرد و گفت:(( ای جانم، دختر مهربانم! چه فکر خوبی !باشد، تو هم بیا.))
حنا از خوشحالی دوباره دست هایش را باز کرد؛ اما اینبار نه برای آن که جلوی بابا را بگیرد تا بیرون نرود. با دست های باز به طرف بابا راه افتاد و او را بغل کرد. بابا هم خم شد و حنا را بغل کرد. یک صحنه زیبا و قشنگ!
بابا سبد سیب های قرمز را توی قایق گذاشت و به حنا کمک کرد تا سوار شود. باید با قایق به آنطرف روستا می رفتند تا به سیل زده ها کمک کنند.
مرتبط با کتاب سیب آخر
بیشتر بخوانیم…
کتاب دوباره فردوس : رپایتی از حضور جهادی آیت الله خامنه ای(مدظله العالی) در زلزله فردوس
بیشتر ببینیم…
تصویر حاج قاسم سلیمانی در خیابان های رم، فلورانس و میلان(ایتالیا)