کتاب رویاهای بر باد رفته : زندگی خصوصی این مرد بی نهایت بی کفایت دانستنی ست.

کتاب رویاهای بر باد رفته : زندگی خصوصی این مرد بی نهایت بی کفایت دانستنی ست.

کتاب رویاهای بر باد رفته
نویسنده: عباس سلیمان نژاد
انتشارات: مرکز اسناد انقلاب اسلامی

بریده کتاب:

یکی از آنان با بی تفاوتی گفت: لطفا به ما خودتان بگویید به چه کسی بی اعتنایی کردیم؟
– من ولیعهد ایران هستم.
آن ها به یکدیگر نگاه کردند ودر یک لحظه با صدای بلند خندیدند.
من از رفتار آن ها به شدت ناراحت شدم، پیراهن یکی از آنان را گرفتم واز نیمکت بلندش کردم، اما او قبل از اینکه کاری انجام دهم، مشتی به صورتم کوبید ومن چند قدم عقب رفتم و روی زمین افتادم.

بریده کتاب(2):

دختر زیبایی به نام گیلدا. این دختر با موهای طلایی به غایت زیبا بود. ومن شیفته و دلباخته او شدم. تصمیم گرفتم او را به کاخ بیاورم وسوئیت ویژه ای را در اختیارش قرار دهم. بدین ترتیب من میتوانستم راحت تر از مجالست با گیلدا بهره مند شوم. چند روزی از آمدن گیلدا به کاخ نگذشته بود که به من خبردادن شهبانوفرح از حضور گیلدا درکاخ عصبانی شده وبه سوئیت او رفته و…..

بریده کتاب(3):

من محمد رضا پهلوی از تقی امامی خیلی خوشم امد. او جوانی خوش سیما و دوست داشتنی بود. و اشرف شیفته و شیدای او شده بود. اشرف که تازه از همسرش طلاق گرفته بود به امامی بیشنهاد ازدواج داد. ولی امامی پیشنهاد خواهرم را رد کرد. اشرف به عنوان یک شاهزاده قادر به تحمل این تحقیر شدن نبود بنابراین کینه او را به دل گرفت. از طرفی اشرف دل خوشی از فوزیه نداشت از این رو اشرف وارنت پرون دست به دست یکدیگر توطئه ای را برای آزادی فوزیه طراحی کردند……

بریده کتاب(4):

جدایی از ثریا مرا پیش از پیش در انتخواب همسر دیگر مصمم ساخت و مترصد پیشنهاد یکی از نزدیکان برای ازدواج مجدد بودم. سرانجام روزی دخترم شهناز نزد من اومد وگفت: پدرم فکر کنم همسر مناسبی برای شما انتخاب کردم من دوست ندارم شما با دختری ازدواج کنین که نتوانیم با او کنار بیایم. من که سعی می کردم کنجکاوی ام را پنهان کنم از دخترم پرسیدم: حالا با این دختر چگونه آشنا شده ای؟

بریده کتاب(5):

من و فرح بعد از مراسم عروسی به سواحل دریاری خزر رفتیم تا ماه عسل خودرا در آنجا بگذرانیم.
همسرم دراین ایام خود را خوشبخت ترین زن روی زمین می پنداشت او در ذهن خود مرا مردی تصور می کرد که سخت به او دلباخته است و می خواهد با عشق به او زندگی سعادتمندانه ای راشروع کند. این رویای شیرین فرح دیری نپایید زیرا پس از بازگشت از ماه عسل دریافت که من دنبال همدم ومعشوق نیستم. وآنچه مرا از همسر قبلی ام جدا ساخته عقیم بودن ثریا بوده است. فرح به حقیقت دیگری نیز دست یافت او پی برده بود که من دررابطه زناشویی پایبند حریم نیستم وروابط آزاد با دختران رنگارنگ امری معمولی برای من محسوب می شود….
این واقعیت ها خواب شیرین فرح را پریشان ساخت…..

بریده کتاب(6):

جشن بزرگداشت 2500 سالمین سال شاهنشاهی، شکوه و عظمت سلطنتم رابیش از پیش نمایان ساخت اما در همان زمان موضوعی پیش آمد که دربار و شخص اول سلطنت را آشفته ساخت، این جشن با عصری عظمت و شکوه، جلالش توجه مردم را به خود جلب نکرد.
لبخند تلخی زدم وبه دور از هر ملاحظه ای گفتم (طی یک سال ونیم گذشته، تمام وعده های شما ارزشی نداشته، چه می دانم، شاید اگرامروز به وعده های شما دلخوش کنم، این اعتماد به قیمت جانم تمام شود.) کاتلروراول-نماینده دولت آمریکا-سرخود رابه زیر انداختند وبدون این که چیزی بگویند از اتاقم خارج شدند. ص126

بریده کتاب(7):

یک لحظه خاطرات گذشته در ذهنم مرور شد، اما هنوز نمیدانستم گفته ی پدرم را باور کنم که می گفت:
اگر پادشاهی که اولین فرزندش دختر باشد، یا کشته شود یا در تبعید می میرد یا گفته ی آیت الله خمینی را بپذیرم که فریاد زده بود: ای آقای شاه! من میل ندارم اگر روزی تو بخواهی بروی همه شکر کنند. خدا می داند که مردم از رفتن پدرت شاد بودند، من نمی خواهم تو این طور باشی، انقدر با ملت بازی نکن. من هنوزنمی دانم….

مرتبط با کتاب رویاهای بر باد رفته 👇🏻👇🏻👇🏻

بیشتر بخوانیم…
مأموریت مخفی هایزر در تهران : درکی از حقایق نادیدنی در زمان محمدرضا شاه..

بیشتر ببینیم…
تصاویری دیده نشده از وضعیت مردم پایتخت در تهران پیش از انقلاب!

کتابدوست
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *