
نقد کتاب ایلیا، تولد یک قهرمان
نوشته امین توکلی
در دنیای امروز کتاب و داستان، سبک کمیک استریپ در بین کودکان و نوجوانان توانسته است مخاطبان زیادی را جذب کند. برگ برنده این نوع از کتاب در تصویرگری متنوع و متعدد آن است و این که خواننده بر پایه تصاویر، مطالب کتاب را هم دنبال می کند. از طرفی، در بررسی مطالعات کودک نکته بسیار مورد اهمیت، تصاویر است که بیشترین پیام را به مخاطب منتقل می کند.
کتاب های دنباله دار “ایلیا، تولد یک قهرمان” از جمله کتاب های کمیک است. ایلیا که در واقع نام مستعار شخصیت اصلی داستان (امیرعلی) است، زندگی سختی را سپری کرده و مشکلات زیادی دارد. او فرزند یک شهید است و مادر مریضی دارد که سخت کار می کند. در میانه داستان امیرعلی نیروی ماورایی را کسب می کند که به جنگ اهریمن برود.
از نظر تخیل و جذابیت داستان، می توان گفت که به دلیل تخیل بالا، جذابیت بالایی دارد. اما تنها انتظار ما از کتاب کودک و نوجوان، تخیل و جذابیت نیست. چند نکته در نقد این کتاب به چشم می آید:
۱- تصاویر کتاب زیاد و محتوای آن بسیار کم است. شاید در یک صفحه تنها ۲ خط مطلب وجود داشته باشد. از طرفی تصاویر کتاب تنوع کافی ندارد و همه صحنه هایی که در یک صفحه ارائه شده است، شبیه به هم و بدون اتفاق جدید است. این در حالی است که سبک کمیک استریپ را می توان با مطالب خوب و فشردگی بیشتر، همزمان با تصاویر متنوع و جذاب ارائه داد.
۲- نکته دوم سبک تصاویر کتاب است که به نظر بنده بسیار خشن، ترسناک و تاریک است. این تصاویر خشن اصلا مناسب رده سنی کودک و نوجوان نیست و آثار مخربی به خصوص در رده سنی کودک دارد. تصاویر انسان های آزمایشگاهی، دکتر اصلان، دست اصلان و… . علاوه بر این، بعضی تصاویر کتاب ایراد دارد. برای مثال همه تصاویر زن ها، بدحجاب و با چهره های اخمو و… است و تنها خواهر و مادر امیرعلی مذهبی و مثبت هستند، که این به نظر فقط دیدن نیمه خالی لیوان است. همچنین نمونه دیگر، صحنه در آغوش گرفتن پدر و مادر امیرعلی است که اصلا نیاز به تصویرسازی نداشته است که برای این که آن را درست جلوه دهیم، تغییر در نحوه آغوش گرفتن داده شود.
آن چه مهم است، این است که برای جذاب کردن کتاب نباید از حدود خارج شد و تصاویری را خلق کرد که آثاری جبران ناپذیر بر روح و روان کودک به جا بگذارد.
۳- از نظر محتوایی، داستان استواری و پرباری کافی را ندارد. این حجم از ناملایمتی را که با امیرعلی و خانواده او می شود، کودک نمی تواند هضم کند. در این داستان همه مردم با امیرعلی و خانواده او دشمن اند و تنها کمک او نیروی ماورایی است. این توصیف از مردم و انسان هایی که امیرعلی سعی در یاری رساندن به آنها را دارد، منصفانه نیست. این که این نوع افراد هم در جامعه در کنار مردم خوب حضور دارند، مورد پسندتر است.
۴- این نوع قدرتنمایی ایلیا در واقع ایجاد شخصیت “بت من” و “سوپر من” مذهبی است. این موضوع بسیار ناپسند است که قشر مذهبی برای جلوگیری از نفوذ فرهنگ بیگانه، عینا آن فرهنگ را بومی سازی کنند و به جای شخصیت سازی های جذاب مذهبی، کپی ایرانی با حفظ کیفیت غربی را به مخاطب ارائه دهد.
در مجموع آن چه مورد اهمیت است، این است که هدف و نیت سازندگان این اثر، مورد توجه و تشویق است. اما این ایرادات، به رساندن پیام و هدف ایشان ضربه خواهد زد.
نقد دوم
کمیک ایلیا از پینما های مشهور و پر فروش ایرانی است. این کمیک علیرغم اینکه بدون بودجهٔ دولتی نوشته شده است، با تبلیغات وسیع در تلویزیون و بسترهای مشابه، به شهرت خاصی رسید. کمیک ایلیا با طراحی خوب، استفادهٔ صحیح از رنگ و نور، چهرهپردازی جالب توجه و داستان نسبتا گیرا توانست مخاطبین زیادی را جذب کند. بنیانگذار استودیو کمیکا (سازندهٔ کمیک ایلیا) نیز در مصاحبهای از دغدغههایش گفته و علت تولید ایلیا را رسیدن به قهرمانی ایرانی دانسته است. (منبع)
این در حالی است که وقتی به سراغ پینمای ایلیا میرویم، مضامین ایرانی و اسلامی به شکلی التقاطی و اسطورهزده در اثر ارائه شده است. در این قسمت به نقد و بررسی مضامین تربیتی و خانوادگی در این کمیک تا قسمت پانزدهم خواهیم پرداخت. خواهیم دید که آیا شخصیت قهرمان داستان بر اساس نگاه ایرانی تولید شده است یا خیر. این نکته هم مد نظر است که تمدن ایرانی با فرهنگ اسلامی در هم تنیده شده است و ما این دو فرهنگ را از هم جدا نمیدانیم. ایلیا هم صرفا ایرانی به معنای مد نظر باستانگراهای ماسون نیست و ادعا شده سعی دارد الگوی قهرمان را بر اساس نگاه ایرانی-اسلامی به مخاطب معرفی کند.
رفتارهای پر خطر چند نوجوان که در اثر تبلیغ میشود. نشان دادن رفتاری غلط بدون اینکه کنندگان آن نتیجهٔ منفیاش را ببینند، موجب تقلید مخاطب و ترویج این رفتار زشت خواهد شد
چرا ایلیا؟
نام قهرمان داستان امیر علی است و لقبش ایلیا. اما چرا باید قهرمان ایرانی این کمیک، لقبش ایلیا باشد؟ ما در میراث ایرانی و در تاریخ اسلام، شخصیت مهمی به نام ایلیا نداریم. عدهای معتقدند ایلیا در کتاب مقدس عبری، همان حضرت الیاس علیه السلام است؛ اما به هر حال در میراث اسلامی شخصیتی با این عنوان وجود ندارد.
از طرفی نام دشمن ایلیا هم قائن است. قائن در ایران نام شهری است که به زعفرانش معروف است! آیا گذاشتن نام شهری ایرانی بر روی حریف ایلیا (که خودِ شیطان است!) کار صحیحی است؟ باز هم مثل نام ایلیا، نویسندهٔ محترم نام شیطانِ ماجرا را از کتاب مقدس عبری برداشته است. در سنت اسلامی قابیل که حضرت هابیل را به قتل میرساند، شخصیتی شیطانی است. اما در نگاه یهودی، به جای قابیل از شخصی به نام قائن نام میبرند که همان شخصیت قابیل را در یهود دارد. یعنی در یهودیت، قائن هابیل را میکشد و او جایگزین قابیل شده است. مشخص نیست چرا نویسندهٔ محترم اسامی عبری و یهودی را برای شخصیتهای اصلی استفاده کرده است. ایلیا و قائن هر دو در کتاب مقدس عبری یافت میشود و در نگاه اسلامی و ایرانی جایگاهی ندارد.
اگر قهرمان نامی بومی میداشت و مثلا همنام یکی از شخصیتهای قهرمان در تاریخ ایران و اسلام میبود، مطمئنا گره قلبی مخاطب با این نام و بعدا با صاحبانِ این نام میتوانست کمک شایانی به ترویج نگاه ایرانی بکند. اما اسامی یهودزده و استفاده از آن در این کمیک هیچ کمکی به ترویج فرهنگ ایرانی نخواهد کرد.
بیتوجهی ایلیا به پیر مرد نشان میدهد که او شخصیتی متکبر و بیادب است. این دوگانهٔ جعلی که نسل قدیم با نسل جدید متعارض هستند، در این پنل تأیید میشود. در حالی که دشمن با جدا کردن نسل قدیم و جدید سعی دارد هویت سنتی ایرانیان را نابود کند، کمیک ایلیا هم با امن زدن به این تعارض ساختگی، ایلیا را نسبت به بزرگترها شخصی بیادب نشان میدهد
ایلیا، الگویی برای نابودی اخلاق
از ابتدای پینمای ایلیا، ما با پسر نوجوانی طرف هستیم که قرار است قهرمان شود. امیرعلی به عنوان یک نوجوان، رفتاری پرخاشگرانه دارد. در بخش های مختلفی از کمیک شاهد دعوای او با دیگران هستیم. امیرعلی پیش از قهرمان شدن، در کافه با چند نفر درگیر میشود و چنان ضربهٔ سری به یک مرد بزرگسال میزند که خون از صورت آن مرد فوران میکند! همچنین وقتی قدرتهایش را بدست آورده، در مدرسه چنان ضربهای به توپ میزند که همکلاسیاش چند متر به آن طرف پرتاب میشود.
در بخشی دیگر میبینیم که ایلیا حتی پس از کسب قدرتهایش به دیگران بیمحلی میکند و شخصیتی متکبر و از خود راضی دارد. وقتی در اتوبوس نشسته است و پیر مردِ کنار دستی او با امیرعلی صحبت میکند، امیرعلی هیچ توجهی به او نکرده و بدون پاسخ دادن حرفهایش با بیمحلی تمام از اتوبوس پیاده میشود.
همچنین وقتی در خیابان در حال راه رفتن است، تنهاش را به یک عابر دیگر میزند و عذرخواهی هم نمیکند، چون فکرش درگیر است! حتی در مدرسه با استفاده از قدرتهایش با همکلاسیهایش درگیر شده، او را با قدرتش پرتاب میکند!
ایلیا شخصیتی انتقامجو دارد و از قدرتهایش برای آسیب زده به هممدرسهای هایش استفاده میکند
همچنین در قسمتهای بعدی کمیک (که ایلیا تا حدی باید اصلاح میشد) میبینیم که ایلیا در مدرسه با استفاده از قدرتش برگهٔ امتحانی رفیقش را میدزدد و چون خودش درس را بلد نیست، برگهٔ او را گرفته و به جای امتحان خودش تحویل میدهد!
این کنشهای غیر اخلاقی ایلیا نشان میدهد که امیرعلی نه تنها لایق قهرمان شدن نیست، که حتی از نوجوانان ساده و معمولی هم اخلاق بدتری دارد. حال چنین شخصیت متکبر و سودجویی تبدیل به قهرمان اثر و منجی جهان شده است! در قسمت بعدی مقاله به مباحث دینی و فلسفی اثر خواهیم پرداخت. اما این نحوه شخصیتپردازی از قهرمان متاسفانه تحت تأثیر شخصیتهای ابرقهرمانی غرب شکل گرفته است. نویسندهٔ محترم مترجم کمیکهای امریکایی بودهاند و ظاهرا بدون تحقیق عمیق بر روی قهرمان در ایران و مثلا بررسی دقیق شخصیتهای شاهنامه، با گرتهبرداری از قهرمانهای هالیوودی شخصیت ایلیا را پرداخت کردهاند.
اگر قرار است کمیک ایلیا به دست نوجوانان برسد، مطمئنا نه تنها برای این قشر مفید نخواهد بود، بلکه تبدیل به الگویی ضد هنجار برای ایشان خواهد شد.
رفتارهای خشن ایلیا با دیگران که نشاندهندهٔ رنج بردن او از اختلالات روانی است
این کنشهای غیراخلاقی ایلیا توسط نویسنده تأیید میشود. این گونه که هر وقت چنین رفتار هایی میکند، هیچ عقوبتی برای او وجود ندارد، جزای رفتار های غلطش را نمیبیند و همین مساله نشان میدهد که اثر به تبلیغ این رفتار های اشتباه مشغول است.
در کمیک ایلیا، مدرسه جای درس خواندن نیست و هیچ وقت نمیبینیم که قهرمان داستان کتابی در دست بگیرد. صرفا قدرتی از ناکجا آباد نصیبش شده و با سوء استفاده از این قدرت تا میتواند، میتازد.
ایلیا، یک نوجوان نامتعادل، سلاح به دست میگیرد
ایلیا به هیچ وجه برای خدا نمیجنگد و هدفش از مبارزه با افراد شرور، الهی نیست. این زمانی مشخصتر میشود که حریفی برای ایلیا پیدا میشود و دیگران ایلیا را بهدلیل شکست خوردن از او، مقصر میدانند و سرزنشش میکنند. ایلیا هم به افسردگی دچار شده و میگوید من نمیخواستم قهرمان شوم! نوجوانی تندخو و سستعنصر که بعد از چندین جلد رفتارهای قهرمانانه و قدرت عجیب و غریبش، با چند جمله از دیگران چنین خودش را میبازد. متاسفانه در یکی از قسمتها، ایلیا و دوستانش در مدرسه برای نفوذ به دفتر مدیر، چیزی شبیه به بمب منفجر میکنند که دیگران به آنجا توجه کنند و از دفتر مدیر خارج شوند. چنین رفتارهای پرخطری در اثر تبلیغ میشود و قهرمان داستان هم دزدکی وارد دفتر مدرسه میشود تا دوربینها را بررسی کند.
مطمئنا چنین شخصیتی نه تنها منتخب الهی نخواهد بود، بلکه نیاز دارد توسط رواندرمانگر و استاد اخلاق چند سالی به اصلاح خودش مشغول باشد تا به انسانی معمولی تبدیل شود.
ایلیا با سوء استفاده از قدرتهایش برگهٔ امتحانی دیگری را به اسم خودش تحویل میدهد. سازندهٔ اثر فانتزیهای غیراخلاقی را به قهرمان داستان نسبت میدهد
ایلیا و مسألهٔ خانواده
از خانوادهٔ ایلیا صرفا یک پنل در اثر وجود دارد. پدر ایلیا در جنگ کشته شده است و ایلیا هم از این موضوع ابراز ناراحتی میکند. حتی در جایی اعتراض میکند که چرا او برای دیگران کشته شد و ما بیپدر ماندیم! مشخص نیست چرا چنین شخصیتی با این سطح از درک و فهم، به عنوان قهرمانی الهی انتخاب شده است.
در اوایل کمیک، مادر ایلیا میمیرد و امیرعلی میماند و خواهرش. طبیعتا توقع داریم که قهرمان داستان با رحلت مادرش تا مدتی سوگواری کند. اما نه تنها اثر برای مادر ایلیا سوگواری نمیکند، بلکه حتی در اولین پنل پس از مرگ او و سر خاک مادرش، ایلیا با رفقایش صحبت میکند و بدون هیچ گریه و شیونی، با آنها دربارهٔ ماجراجوییهایی که داشته سخن میگوید! در اثر مطلقا رابطهای عاطفی بین ایلیا و مادر و خواهرش وجود ندارد. چند گفت و گوی معمولی وجود دارد اما حس صمیمیت خانوادگی در آن دیده نمیشود.
ایلیا نوجوانی رفیقباز است که تمام روزش را با آنان میگذراند. حتی بدون اینکه به سن قانونی رسیده باشند، سه نفری سوار موتور میشوند و به سمت دشمنان با سرعت حرکت میکنند! در نگاه هالیوودی خانواده نقش خاصی در تربیت قهرمان ندارد و قهرمان سکولار (بیدین) و اومانیست (خودپرست)، با اتفاق و شانس و گاهی هم تلاش خودش سعی میکند موانع را کنار بزند. در ایلیا هم مثل این آثار غربی، خانواده و تربیت جایگاهی ندارد و نوجوانی نامتعادل باید تمام شهر را نجات دهد.
مادر ایلیا از این دنیا رحلت کرده و ایلیا هیچ سوگواری برای او نمیکند
جمعبندی و نتیجهگیری:
کمیک ایلیا علیرغم ادعای مالک استودیوی کمیکا، نه تنها نمیتواند در تربیت نسل جدید مفید باشد، بلکه نگاه تربیتی اثر با حذف خانواده و نامتعادل بودن ایلیا، تبدیل به کمیکی ضد فرهنگی شده است. رفتارهای خطرناک و غیرقانونی ایلیا و دوستان نوجوانش هیچ منطقی ندارد و مطمئنا اگر نظام رده سنی به شکلی دقیق اجرا میشد، هیچ وقت این کمیک در ردهٔ سنین نوجوانی قرار نمیگرفت. اما رده سنی مطلبی حداقلی است و سازندگان محترم که ادعای تربیت نسل جدید را داشته و با بودجهٔ میلیاردی در صداسیما در حال تبلیغ این اثر ضد هنجار هستند، بایستی در نگاه خود به قهرمان تجدید نظر کرده و به جای تقلید از غرب، به میراث ایرانی و بومی خود رجوع کنند.
ایلیا با کوچکترین حرف مردم خودش را میبازد و حرف هایی میزند که با قهرمان شدنش در تضاد است. چون ایلیا مثل مرد عنکبوتی و دیگر ابرقهرمانهای هالیوودی به صورت اتفاقی قهرمان شده، باید هم چنین دیالوگهایی در ضدیت با قهرمانی بگوید
در قسمت بعدی به نقد و بررسی نگاه سیاسی، دینی و فلسفی اثر خواهیم پرداخت.