مجموعه کتاب من دیگر ما : مهارت‌های تربیت فرزند در دنیای امروز

مجموعه کتاب من دیگر ما : مهارت‌های تربیت فرزند در دنیای امروز

مجموعه کتاب من دیگر ما

نویسنده: محسن عباسی ولدی

انتشارات آیین فطرت

 

معرفی جلد اول مجموعه کتاب من دیگرما :

تربیت فرزند در جامعه امروز، یکی از اصلی ترین دغدغه های پدران و مادران است. بسیاری از والدین در جامعه ما با عطش فراوان به دنبال راهی برای تربیت صحیح فرزند هستند که باید به این عطش و انگیزه احترام گذاشت.
«منِ دیگرِ ما»، نوشته حجت الاسلام محسن عباسی ولدی، تلاش می‌ کند با تکیه بر مبانی دینی، مهارت ‌های تربیت فرزند در دنیای امروز را با قلمی ساده و روان به پدران و مادران آموزش دهد.

جلد اول این مجموعه، به مشکلات پیش روی تربیت در دنیای امروز، مبانی تربیت دینی و تأثیر رفتار والدین در تربیت فرزند می پردازد.
با مطالعه این کتاب پی خواهید برد تصویر هایی که فرزند از رفتار پدر و مادر می‌گیرد، یکی از اصلی‌ ترین عوامل تأثیرگذار در تربیت اوست…
آن چه دغدغه این نوشتار است، سازگار بودن با مبانی تربیت دینی است که از آیات نورانی قرآن کریم و روایات پر فروغ اهل بیت (ع) گرفته شده است، نه همسو شدن با کتبی که بر مبنای روان شناسی مادّی گرایانه نوشته شده اند.

این اثر کاربردی، نوشته حجت الاسلام محسن عباسی ولدی، اولین جلد از مجموعه “من دیگر ما” است، که با عنوان “جوجه های رنگی و بچه های فرنگی؛ مشکلات پیش روی تربیت در دنیای امروز”، توسط انتشارات آیین فطرت، در پاییز ۱۳۹۸ در ۱۲۴ صفحه به چاپ رسیده است.

بریده کتاب جلد اول مجموعه کتاب من دیگر ما :

بریده های فصل اول
“مشکلات پیش روی تربیت در دنیای امروز”
بسیاری از اقشار جامعه ما از الفبای آموزه‌های تربیت دینی بی‌خبرند. کم نیستند افرادی که به نام دین روش هایی را برای تربیت فرزندان خویش در پیش گرفته‌اند که هیچ رد پایی در معارف دینی ندارد.
ناآگاهی از روش‌های تربیت صحیح، تنها در دین فرزندان ما ایجاد مشکل نمی‌کند. سلامت روحی و روانی بچه‌ها به استفاده از روش های صحیح تربیتی بستگی دارد.

۲:

برخی والدین برای یافتن راه تربیت فرزندان خویش، به دنبال منابعی می‌روند که بر اساس مبانی فکری غرب و روانشناسی مادی گرا تالیف شده است. به هیچ وجه نمی توان با روشی که بر اساس مبانی مادی تعریف شده، فرزندی را پرورش داد که به اهداف دینی برسد.

۳:

هر اندازه عوامل منفی تاثیرگذار بر تربیت فرزندان مان بیشتر می شود، نیاز به وقت گذاشتن برای آنها هم بیشتر می‌شود. اما متاسفانه امروزه اقتصاد، محور زندگی بسیاری از انسان هاست.
به طور طبیعی پدر و مادری که بیشترین وقت خود را بیرون از خانه طی می‌کنند، نمی‌توانند وقت قابل توجهی را برای تربیت فرزندان خود بگذارند.

۴:

یکی از خطرهای روانشناسی غربی که جامعه ما را تهدید می‌کند، آن است که مبانی غربی می تواند جای ارزش‌ها و ضد ارزشها را در جامعه ما تغییر دهد. گاهی یک رفتار زشت در جامعه وجود دارد و جامعه هم آن را زشت می داند؛ اما نمی داند چطور با آن مبارزه کند!

۵:

اثری که “ماهواره” روی تربیت فرزندان می گذارد، قابل وصف نیست. اما باید همین قدر دانست که وقتی ماهواره وارد خانه می‌شود و خوراک تصویری فرزندان ما را فراهم می کند، دیگر نباید انتظار یک فضای تربیتی سالم را برای فرزندانمان داشته باشیم.

۶:

بسیاری از والدین “انگیزه” کافی برای پرداختن به امور تربیتی فرزندان شان را ندارند. و یکی از دلایل نبود انگیزه، اعتماد کاذب به وضعیت موجود فرزندان است.
اگر والدین باور می کردند که نپرداختن به امور تربیتی می تواند فرزند آنها را در مسیر انحرافات قرار دهد، انگیزه کافی برای پرداختن به مسائل تربیتی را پیدا می‌کردند.

۷:

شیوه زندگی یکی از اصلی ترین عوامل تاثیرگذار بر تربیت فرزندان است، که در یکی دو دهه اخیر شاهد تغییر سریع آن هستیم. شیوه ساختمان سازی، تغییرات بسیاری در مسیر تربیت ایجاد می کند. آپارتمان به خودی خود تربیت را سخت می کند. بچه ها در خانه های وسیع به اندازه کافی آزادی عمل داشتند و بی دغدغه می توانستند بچگی کنند. اما امروز در خانه های آپارتمانی از هر طرف که می روند به دیوار می خورند.

۶:

امروزه رسانه مدیر بسیاری از زندگی هاست. این رسانه است که مشخص می‌کند کِی و تا چه اندازه برای فرزندمان وقت بگذاریم. در بسیاری از خانه ها، رسانه تعیین کننده وقت خواب و بیداری است. بسیار از سفره ها در مقابل رسانه پهن می‌شود. رسانه گرمای عاطفی روابط را به شدت کم کرده است.

بریده های فصل دوم
“مبانی تربیت دینی”👇

۷:

هدف تربیت در مکتب اسلام، پرورش انسانی است که در مقابل خدای خویش در جایگاه عبودیت قرار بگیرد؛ از همین رو تربیت، زمینه سازی برای رشد استعداد ها در مسیر بندگی خداوند است.

۸:

دین و هرچه دینی باشد فطری است. نکته
مهمی که بحث فطرت را به تربیت فرزند گره می‌زند، آن است که انسان در دوره‌های مختلفی که در طول زندگی طبیعی خود پشت سر می‌گذارد، پاک‌ترین دوره را در دوران کودکی تجربه می کند. اگر این فطرت با یک تربیت صحیح همچنان دست نخورده باقی بماند، ما وظیفه خود را در تربیت فرزند انجام داده‌ایم، به عبارت دیگر؛ وظیفه پدر و مادر در تربیت، مراقبت از فطرت فرزندان است.

۹:

قهر کردن یکی از مواردی است که در مکتب اسلام ابزاری تنبیهی برای تربیت فرزند معرفی شده است. اما چنین تنبیهی در صورتی کارایی دارد که پدر و مادر در مسیر تربیتی خود، به قدری به فرزند محبت کرده باشند که قهر آنها برای فرزند قابل تحمل نباشد.

۱۰:

انسان وقتی به دنیا می‌آید، با فطرتی به دنیا می‌آید که تحت تاثیر موانع شکوفایی فطرت قرار نگرفته است و به همین دلیل هم کودک را باید در زمره موحدان خالص دانست. رسول رحمت و مهربانی فرمودند:
“هر کسی که به دنیا می آید بر اساس فطرت به دنیا می آید؛ یعنی با معرفت به اینکه الله خالق اوست.

بریده های فصل سوم
“گزاره های تصویری”👇

۱۱:

گزاره های تربیتی، گفتار، رفتار یا حالتی است که دارای یک پیام تربیتی است؛ خواه مثبت و خواه منفی.
یکی از اصلی‌ترین گزاره‌های تربیت گزاره های تصویری است. مربی در ارتباط با محیط اطراف خویش رفتارهایی انجام می‌دهد که مخاطب تماشاچی آن بوده و عکسبرداری می کند. در این گزاره‌ها مربی به صورت مستقیم با مخاطب در ارتباط نیست و مخاطب تنها بیننده رفتار اوست.

۱۲:

گزاره های تصویری منفی برای تاثیرگذاری نیازمند به تکرار و تداوم نیست. وقتی فرزند چند بار محدود فریاد کشیدن پدر بر سر مادر را می بیند، زشتی فریاد کشیدن بر سر مادر در نزد او

معرفی جلد دوم مجموعه کتاب من دیگر ما :

با توجه به آموزه‌های تربیتیِ دین باید گفت رفتار ما با فرزندان دو پیام اصلی را باید با خود داشته باشد؛ “محبت و احترام”.
شاید بتوان ادعا کرد که تمام رفتارهای ما با فرزندمان می‌ تواند یکی از این دو پیام یا هر دو را در پی داشته باشد و می‌ تواند پیامی مخالف این دو مفهوم مقدّس را منتقل کند؛ یعنی بی‌ محبتی و بی‌ احترامی.

حجت الاسلام محسن عباسی ولدی، در جلد دوم از کتاب “من دیگر ما” به بحث «محبت» پرداخته و آن را از زوایای مختلف مورد بررسی قرار داده است: محبت و ضرورت آن، آثار محبت، چرا محبت نمی کنیم؟ دلایل عدم تأثیر محبت و شیوه های ابراز محبت…
این کتاب از کسالت آور بودن برخی کتب تربیتی به دور است، زیرا در هر بخش پس از بیان موضوع و توضیح آن، داستان واره ای جهت ملموس کردن آن موضوع بیان کرده، که موجب جذابیت کتاب شده است.

این اثر کاربردی، نوشته حجت الاسلام محسن عباسی ولدی، دومین جلد از مجموعه “من دیگر ما” است، که با عنوان “خارهای گل شده و گل های خار شده؛ نقش محبت در تربیت فرزند” توسط انتشارات آیین فطرت، در سال ۱۳۹۴ در ۱۸۴ صفحه به چاپ رسیده است.

 

بریده کتاب جلد دوم:

هرگاه نیاز فطری به محبت به درستی پاسخ داده نشود، انسان به انحراف کشیده خواهد شد؛ زیرا انسان به صورت فطری دوست دارد هم محبت کند و هم محبت ببیند. حال اگر حس محبت خواهی او در مسیر محبت‌های حقیقی قرار نگیرد، این احساس رنگ مَجاز به خود گرفته و منحرف می‌شود. بیشتر افرادی که دچار محبت های خیابانی می شوند، کسانی هستند که در محیط خانه به احساس محبت حقیقی آنها پاسخ داده نشده است.

۲:

یکی از اصلی‌ ترین نتایج محبت، خاصیت
هم سان‌سازی آن است. محبت، محب را به شکل محبوب در می‌ آورد. کودکانی که عاشق پدر و مادرشان هستند، بی آن که پدر و مادر دستور بدهند، بسیاری از مسائل تربیتی را همان‌طور که پدر و مادر مراعات می کنند، انجام می‌دهند. اگر هم غافل باشند، به محض این که متوجه می‌شوند فلان کار مورد علاقه پدر و مادر است، بدون اجبار انجام می‌دهند.

۳:

ما امروز به بهانه این که اگر به بچه ها محبت کنیم لوس و نُنُر می شوند، از محبت کردن شانه خالی می کنیم. اما کسانی مانند دنیای مادی گرای غربی به این نتیجه رسیده که به جای این که با دستور و نصیحت مخاطبان را به سوی خود بکشاند، باید کسانی را به عنوان اسطوره یا الگو به دنیا معرفی کند. او به کمک رسانه مدت‌ ها روی یک فرد خاص تبلیغ می کند تا آن شخص را به یک شخصیت محبوب تبدیل کند. وقتی این محبوبیت اتفاق افتاد، به راحتی هر چه تمام تر، آن چه را که با چندین کتاب و چندین سال آموزش نمی توانست به خورد مخاطبان خود بدهد، در کوتاه‌ ترین زمان ممکن به جان آنان تزریق می‌ کند.

۴:

باید پذیرفت که امروز ارتکاب به فساد و ارتباط های نادرست میان دختر و پسر بیش از گذشته شده است. بدون تردید یکی از اصلی ترین دلایل این امر، کمرنگ شدن رابطه عاطفی میان پدر و مادر و فرزندان است. برخی از ارتباط ها شاید از جمله ارتباط های نامشروع به حساب نیاید؛ اما بدون تردید از دسته مشکلات تربیتی است.

یکی از این ارتباط ها، دوستی های افراطی میان دو جنس موافق است که منجر به وابستگی های شدید عاطفی می‌ شود. این رابطه ها گاهی به افسردگی و حتی گاه به ارتباط های نامشروع هم کشیده می‌شود. کسانی که در رابطه عاطفی با خانواده خود احساس سیری نمی کنند، بیش از دیگران در معرض این گونه وابستگی ها هستند.

۵:

برخی از والدین، محبت را یک نیاز جانبی می دانند که اگر پاسخ داده شود بد نیست؛ و اگر به آن بی‌توجه باشیم اتفاق خاصی رخ نمی‌ دهد.
این دسته از والدین، نیازهای ظاهری مثل غذا، پوشاک، مسکن و … را از اصلی ترین نیازها می‌ دانند که اگر تامین شد، زندگی فرزندشان تایید شده و اگر هم تأمین نشد، زندگی فرزندشان پادرهوا است.
نباید فراموش کرد که بسیاری از ناهنجاری های تربیتی، ریشه در احساس نیاز شدید فرزندان به محبت دارد.

۶:

برخی بی آن که به سن فرزند توجه کنند، میزان نیاز فرزند به محبت را با نیاز خودشان به محبت مقایسه می‌ کنند. اینها خودشان در طول روز به قدری مشغول امور مختلف هستند که به برخی از نیازهای روحی خود، از جمله محبت کمتر توجه می کنند. همین امر هم باعث می‌ شود که آنان میزان نیاز به محبت در خودشان را معیاری برای سنجش میزان نیاز به محبت در فرزندان خودشان قرار دهند. در حالی که فرزندان به جهت مشغله‌ های کمتری که نسبت به ما دارند و به جهت لطافت روحی بالاتر نسبت به ما، نیاز بیشتری به محبت دارند.

۷:

برخی از پدران و مادران، با کج سلیقگی اثر محبت خود را از بین می برند. محبت و امر و نهی را به گونه‌ ای در کنار هم استفاده می‌ کنند که فرزند، حتی در سنین پایین هم می فهمد که پدر یا مادر به این دلیل محبت می‌ کنند که حرف خود را به کرسی بنشانند. از همین رو حرف ها و رفتارهای محبت آمیز پدر و مادر برای او بوی محبت ندارد، بلکه بیشتر شبیه یک معامله است.

۸:

بهترین حالت ابراز محبت با خوش‌ رویی، وقتی است که چهره خسته ی شما با دیدن فرزندتان بشاش شود. این شادابی به هنگام دیدن فرزند به راحتی این پیام را به او منتقل می کند که: “تو به قدری در دل من جا داری که دیدنت برای شاداب شدن من کافی است”.
پدران و مادرانی که با خوش رویی با فرزند خویش برخورد می‌ کنند، جای خودشان را به راحتی در دل فرزند باز می کنند.

معرفی جلد سوم مجموعه کتاب من دیگر ما :

بحث “آزادی” از اصلی ترین و مهم ترین راه های ابراز محبت است و حدود آن هم کمتر بیان شده. حجت الاسلام محسن عباسی ولدی، در جلد سوم کتاب “من دیگر ما” به بحث درباره آزادی و حدود آن پرداخته است.

بسیاری از خواسته‌ های کودک با تمایلات ما بزرگترها متفاوت است. به جز اندکی از خواسته‌ ها، باقی خواسته‌ های کودک زیاده‌ خواهی نیست؛ نیازی است که خدا در وجود او قرار داده است. در خانه ای که کودک به همراه پدر و مادرش زندگی می کند، همیشه میان خواسته‌ های والدین و کودک جنگی برپاست. در این میان برای آن که خانه، روی صلح ببیند، یکی باید به نفع دیگری خواسته های خود را محدود کند، و این والدین هستند که باید پا روی خواسته های خود بگذارند و به نیازهای کودک توجه کنند. ارمغان این کار برای کودک “آزادی” است و ارمغان این آزادی برای ما، آزاد شدن از خودخواهی ها و منیت هایمان است…

این کتاب درباره آزادی و نقش آن در ابراز محبت، آثار آزادی، نتایج محدودیت‌ های بی جا، دلایل آزاد نگذاشتن فرزندان به وسیله والدین، هنر آزاد گذاشتن کودکان و هنر محدود کردن آزادی، با والدین سخن گفته است.
این اثر کاربردی، نوشته حجت الاسلام محسن عباسی ولدی، سومین جلد از مجموعه “من دیگر ما” است، که با عنوان “پرنده های در قفس و کودکی های نارس؛ نقش آزادی در تربیت فرزند”، توسط انتشارات آیین فطرت در سال ۱۳۹۶ در ۲۳۶ صفحه به چاپ رسیده است.

بریده کتاب جلد سوم مجموعه کتاب من دیگر ما :
:

اگر کودک در طول روز آزاد باشد، به صورت خودکار انرژی ها و هیجان های ذخیره شده برای یک روزش تخلیه می‌ شود. وقتی این انرژی ها تخلیه شد، آرام می‌ شود و می‌ خوابد. ما در اصطلاح معمول به این آرامش، خستگی می گویم؛ اما واقعیت آن است که بچه ها وقتی انرژی های خود را بدون دغدغه تخلیه می‌کنند، آرام می شوند. اگر چه این آرامش به جهت تحرک فراوانی که داشته‌ اند، همراه با خستگی جسمانی هم بوده است.

بسیاری از مادران از بدخواب بودن فرزندانشان گله دارند. اینها باید بدانند که یکی از دلایل اصلی بدخوابی کودکان، انرژی های ذخیره شده ای است که زمینه ای برای تخلیه آنها ایجاد نشده و گویا اعصاب و روحشان را خسته کرده است.
کودکانی که دچار خستگی روحی می شوند، نمی‌ توانند خوب و به اندازه کافی استراحت کنند.

۲:

آزاد گذاشتن کودک، یکی از اولین راه های استقلال دادن به اوست.
وقتی کودک در همان حدودی که مشخص شد، در محیط خانه رها می‌ شود و کسی در کارش دخالت نکرده، به هر بهانه‌ ای به او امر و نهی نمی کند، از همان کودکی، استقلال و ایستادن روی پای خود را تجربه می‌کند.

بچه هایی که دائم به آنها امر و نهی شود، جلوی تجربه کردن آنها گرفته می‌شود و در کارهای خود به شدت متکی به پدر و مادر می شوند.
شما وقتی به دلیل کثیف شدن لباس کودک به او اجازه نمی دهید که خودش غذا بخورد، و به دلیل خیس شدن لباس هایش اجازه نمی دهید که خودش آب بنوشد و در مقابل هر کاری که خلاف میل شماست، می ایستید و در بسیاری از کارهای دیگر هم در کارش به اسم کمک، دخالت می کنید، در واقع وابسته بودن را به او آموزش می دهید.

۳:

برخی از آزادی هایی که کودکان از ما مطالبه می کنند، خواسته های زودگذر است. وقتی به این خواسته ها بدون ایجاد حساسیت، پاسخ داده می شود، بچه ها پس از مدتی مشغول شدن، نه تنها آن کارها را کنار می گذارند، بلکه از آنها خسته می شوند و بدشان هم می آید. مثلاً بازی کردن با غذا، یکی از مطالبات بچه هاست.

اگر ما آنها را در این کار آزاد بگذاریم، به تدریج بازی با غذا را کنار می‌ گذارند. اما اگر از همان ابتدا، او را از بازی کردن با غذا منع کردیم، گاهی تا بالای هفت سال هم علاقه بازی با غذا در وجودش باقی می ماند. بعد می‌بینیم که بچه ما در سنین بالای هفت سال، کارهایی می‌کند که یک خردسال انجام می‌دهد و این، یعنی کوچک ماندن علاقه مندی های فرزند.

۴:

مشکل کارهای خطرناک، بیشتر در سنین پایین وجود دارد. در این سنین، کودک تجربه کافی برای شناخت محیط اطراف خویش را ندارد و تعریف دقیقی هم از خطر در ذهن او نیست. بسیاری از مفاهیم را هم نمی توان در قالب جملات به او منتقل کرد؛ زیرا معنای بسیاری از واژه ها برای او نامفهوم است.

او از داغ بودن اتو، جوش بودن آب، تیز بودن چاقو و شکستنی بودن لیوان و… فهم درستی ندارد. اما وقتی که ظرف ذهن او از تجربه های مختلف پر شد و معانی واژه ها را فهمید، اولاً در بسیاری از موارد خودش به سراغ کار خطرناک نمی‌رود و ثانیاً اگر هم خواست به سوی کار خطرناک برود با هشداری معمولی می توان او را از این کار دور کرد.

معرفی جلد چهارم
مجموعه کتاب من دیگر ما
:

بازی از زندگی کودک حذف شدنی نیست. آن چه در دست ماست، انتخاب بازی است. امروزه با ورود وسایل مدرن برای سرگرم کردن کودکان، بحث درباره بازی ضرورت بیشتری پیدا کرده است.

سبک زندگی مدرن بیش از آن که با نیازهای کودک تطابق داشته باشد، با نیازهای او دشمنی دارد. از همین رو، پیش از آن که بازی هایی که با نیاز کودکان تناسب دارد، از یاد برود باید از آنها سخن گفت و یادشان را زنده نگه داشت.

این کتاب از سه بخش تشکیل شده: بخش اول به بیان رابطه بازی با محبت ورزی می پردازد.
کم نیستند پدران و مادرانی که امروزه بازی بچه ها را جدی نمی‌گیرند. چرایی این بی‌اعتنایی موضوع بخش دوم است.
بخش سوم هم به ویژگی‌های یک بازی مفید پرداخته است.

این اثر زیبا، نوشته محسن عباسی ولدی، چهارمین جلد از مجموعه “من دیگر ما”، با عنوان “بازی های عسلی و عسل های بدلی؛ نقش بازی در تربیت فرزند” توسط انتشارات آیین فطرت در ۱۶۸ صفحه در سال ۱۳۹۷ به چاپ رسیده است.

بریده کتاب جلد چهارم
مجموعه کتاب من دیگر ما
:

مشارکت پدر و مادر در بازی موجب می‌شود کودک احساس امنیت کند؛ زیرا یکی از اصلی ترین عوامل احساس امنیت کودک در خانه، شاد بودن و ایجاد رابطه عاطفی همه اعضای خانواده است.

در بسیاری از خانواده ها، مشارکت میان پدر و مادر و کودک وجود دارد؛ اما در تماشای کارتون، فیلم و سریال و بازی‌ های رایانه‌ ای پدر و مادر در کنار فرزندانشان می نشینند و برنامه های مخصوص به کودکان را تماشا می‌کنند یا به همراه کودک بازی رایانه‌ ای می‌کنند. کودک نیز

همنشین والدین شده فیلم و سریال های مربوط به بزرگترها را می بیند.
چنین مشارکتی نه تنها آثار مثبت بازی های مشارکتی را ندارد، بلکه فاصله میان کودک و والدین را هم بیشتر می کند.
صفحه ۵۶

۲:

بازی در صورتی می‌ تواند به خوبی نیاز کودک را برآورده سازد که بدون ترس و دغدغه باشد. برخوردهای تند و خشن والدین با کودکان در هنگام بازی این ترس و دغدغه را در وجود آنها تولید می‌ کند. این برخوردها موجب می‌شود که کودکان بازی های مورد علاقه خود را دور از چشم والدین انجام دهند. اما از آن جایی که می‌ دانند والدین با آنها به بهانه این بازی دعوا می‌کنند، در هنگام بازی دچار ترس و اضطراب شدید می‌ شوند.

این اضطراب نیز لذت بازی را از آنها می گیرد. کسانی که این ترس و دغدغه را در کودک تولید می‌ کنند، در نگاه او دوست محسوب نمی‌ شوند. کودکان با چنین افرادی، میانه خوبی نداشته، از آنان فراری هستند.
از سوی دیگر، کودکان با کسانی که زمینه بازی بدون دغدغه را برای آنان فراهم می‌ کنند، رابطه خوبی دارند و آنها را دوست خود می دانند.
صفحه ۷۹

۴:

بچه ها هر اندازه که در داخل خانه بازی کنند، باز هم جای بازی های بیرون از خانه را برایشان نمی گیرد. بازی هایی که در آن بچه های هم سن و سال با هم بازی می‌کنند، نشاطی به کودک می‌ دهد که در بازی‌ های خانگی نیست. تمایل به بیرون از خانه عیب نیست، آن چه عیب محسوب می شود عادت افراطی به محیط بیرون از خانه است، به گونه‌ای که کودک دوست داشته باشد دائم، بیرون از خانه و با بچه های دیگر باشد.

بازی کردن با بچه های دیگر در محیط بیرون از خانه به اجتماعی شدن بچه‌های ما کمک می‌ کند. برخی از والدین به بهانه اجتماعی شدن کودک، او را به مهد کودک می فرستند. اما برای اجتماعی کردن کودکان نیاز به مهد کودک نیست. تامین شرایط بازی با بچه های دیگر، برای اجتماعی شدن کودکان کافی است. محرومیت از بازی های بیرونی که در آن بچه های دیگر حضور دارند، می‌ تواند به خجالتی شدن بچه ها و ضعف روابط عمومی آنها بیانجامد.
صفحه ۱۳۷

۵:

بسیاری از بازی هایی که برای ما بی معناست، برای کودکان به شدت مهیج و جذاب است. مثلاً یک کودک چند ماهه از این که یک جغجغه در دست بگیرد و صدایش را در بیاورد بسیار خوشحال می شود. برای درک روحیات کودک باید کودک شد. باید در دنیای کودک قرار گرفت تا معنادار بودن و بی معنا بودن بازی‌ ها را به خوبی درک کرد. اگر والدین نتوانند در عالم کودکی تنفس کنند نمی توانند با فرزند خویش بازی کنند یا زمینه بازی را برای او فراهم کنند.

برخی از والدین به حدی از عالم کودکی فاصله گرفته‌ اند که مطالبه بازی های به ظاهر بی معنا را با دید تحقیرآمیز نگاه می‌کنند و این را عیبی برای کودک می دانند. این دسته از والدین از کودک می‌ خواهند بزرگ شود، غافل از این که کودک در صورتی می‌ تواند بزرگ شود که کودکی کند. لازمه کودکی کردن هم بازی کردن است. اما نباید فراموش کرد که بازی در صورتی می‌ تواند کودکی کردن را برای فرزند ما ضمانت کند که کودکانه باشد.
صفحه ۳۰

۶:

بچه‌ ها به شدت بازی با اشیای واقعی را دوست دارند؛ مثلاً آنها بیش از آن که دوست داشته باشند با ظرف های اسباب بازی، بازی کنند، علاقه دارند با ظرف های داخل آشپزخانه بازی کنند.

بازی با تلفن یا رادیوی واقعی برای بچه ها جذاب تر از بازی با تلفن یا رادیوی اسباب بازی است. از سوی دیگر بازی‌ ها هر اندازه طبیعی باشند، برای کودکان جذاب ترند. بچه‌ ها خاک و گل را برای خمیر بازی ترجیح می دهند. آنها دوست دارند به جای این که با آجرهای پلاستیکی خانه درست کنند، با خاکی که خودشان گل کرده‌اند، خانه بسازند. کودکان از بازی کردن در کنار نهر آب خیلی بیشتر از بازی در تشت آب لذت می‌برند. یکی از گلایه‌ های والدین از فرزندان شان این است که آنان خیلی زود از اسباب بازی هایشان خسته می شوند، با

این که خودشان اصرار به خریدن این اسباب‌ بازی‌ ها دارند.
شما این خستگی را در کنار تمایل شدید بچه ها به بازی های طبیعی بگذارید. بچه ها هر روز هم که خاک بازی کنند، خسته نمی شوند. این عیبی برای بچه‌ ها به شمار نمی‌ آید؛ بلکه نشانه سلامت روح و روان بچه هاست.
صفحه ۱۰۰

معرفی جلد پنجم 
مجموعه کتاب من دیگر ما
:

آنچه امروز در حال وقوع است، تلویزیونی شدن خانواده‌ها و در پی آن تلویزیونی شدن کودکان ماست. مدیریت برنامه های زندگی بسیاری از مردم به دست تلویزیون افتاده است. در این میان بخش قابل توجهی از مردم از عواقب تلویزیونی شدن‌ کودکان آگاهی ندارند؛ از همین رو به فکر حل این معضل نیستند.

این کتاب در چهار بخش تنظیم شده است:
از آن جایی که چشم، اصلی‌ ترین عضوی است که به هنگام تماشای تلویزیون فعالیت می کند، در بخش نخست به جایگاه نگاه در تربیت پرداخته است. تأمل در مطالب این بخش، می تواند پنجره جدیدی به روی ما بگشاید تا از این رهگذر نگاه متفکرانه تری نسبت به تلویزیون و آثار آن بر تربیت کودک و به طور کلی انسان داشته باشیم.

در بخش دوم به سراغ آثار تلویزیونی شدن‌ کودکان رفته است، البته بسیاری از این آثار به کودکان محدود نشده، شامل بزرگتر ها هم می شود.
پس از مطالعه بخش دوم، پرسشی نمایان می‌شود و آن این که: “با وجود این همه مضرات قابل توجه، چرا خانواده‌ های ما این اندازه تلویزیونی شده‌اند؟”
بخش سوم کتاب هم موظف به پاسخگویی به این پرسش است.

این سه بخش که به اتمام می رسد، صدای یک پرسش دیگر به گوش می رسد: “راه پس گرفتن مدیریت خانه از دست تلویزیون چیست؟”
بخش چهارم این کتاب هم با این پرسش دست و پنجه نرم می کند.

این اثر کاربردی، نوشته حجت الاسلام محسن عباسی ولدی، پنجمین جلد از مجموعه “من دیگر ما” است، که با عنوان “قاب سراب نشان و بیداری خواب نشان؛ نقش تلویزیون در تربیت فرزند”، در ۳۱۱ صفحه توسط انتشارات آیین فطرت در سال ۱۳۹۶ به چاپ رسیده است.

بریده کتاب جلد پنجم
مجموعه کتاب من دیگر ما
:

کودک در هنگام تماشای تلویزیون، تنها یک مصرف کننده است. به جرأت می‌توان گفت که خلاقیت و استفاده از هوش با روشن شدن تلویزیون خاموش می شود. نه تنها کودکان بلکه بزرگترها نیز با تماشای بسیاری از برنامه‌های تلویزیونی، دلیلی برای استفاده از هوش و خلاقیت پیدا نمی کنند. بنابراین باید گفت کودکانی که در تماشای تلویزیون افراط می‌ کنند، چرخ دنده‌ های سیستم مغزشان در حال زنگ زدن است.

حتی اگر کودکانی وجود داشته باشند که با تماشای تلویزیون دچار افت ضریب‌ هوشی نشوند، بسیاری از آنها به دلیل ابتلا به کم توجهی، نمی توانند از هوش خود نهایت استفاده را ببرند؛ زیرا تلویزیون، یکی از عوامل ابتلا به کم توجهی است.
صفحه ۱۰۹

۲:

یکی از اصلی ترین عوامل دامن زدن به قوه تخیل کودکان، تلویزیون است.
دیدن فیلم ها و انیمیشن های تخیلی، به شدت ذهن بچه‌ ها را از عالم واقعیت دور می‌ کند. وقتی ساخت ذهنی بچه ها تخیلی شد، حوصله مشغول شدن به واقعیت ها را از دست می دهند. یکی از دلایل جدی نگرفتن زندگی توسط بچه های تلویزیونی، دور شدن آنها از واقعیت های زندگی و غرق شدن شان در تخیلات است.

تربیت دینی مبتنی بر تفکر است. قوه تخیل هم در صورتی می تواند در خدمت تربیت قرار بگیرد که سرباز تفکر باشد. انسان متفکر آنچه را که هست می بیند (واقعیت) و از آن، راهی برای رسیدن به آن چه باید باشد (حقیقت)، پیدا می‌ کند. انسان خیال پرداز، واقعیت‌ ها را نمی بیند و برای خودش واقعیت های خیالی درست می کند. از میان واقعیت های خیالی هم راهی برای رسیدن به حقیقت وجود ندارد.
صفحه ۱۵۸

۳:

بچه ها، روحیه لطیفی دارند. نیازی به اثبات ندارد.
آنها دلِ دیدن یک انگشت خون آلود را که با یک کارد میوه خوری بریده ندارند. این روحیه، نشان ناتوانی و ضعف منفی در کودکان نیست. کودک بدون وجود این لطافت نمی‌ تواند کودکی کند. همین لطافت کودکان است، که تاثیر پذیری او را به اوج رسانده، اجازه می‌ دهد او تحت تربیت قرار بگیرد.

تماشای فیلم های خشن و لذت بردن از صحنه‌های زد و خورد و کشت و کشتار، به شدت روحیه لطیف کودک را از بین می‌برد. از طرفی هم وقتی مخاطب به تماشای صحنه های خشن عادت کرده، از آن لذت می‌برد، دچار اعتیاد پله ای می‌شود؛ یعنی دیگر از صحنه‌ های خشن معمولی لذت نمی برد.

از بین رفتن لطافت کودکانه، موجب می‌شود حساسیت نسبت به وقایع دردناکی که در اطراف او اتفاق می‌ افتد، از بین برود. مثلاً در مقابل چشمان کسی که از کودکی تا جوانی، دائم تماشاگر صحنه های خشن بوده، اگر به یک انسان مظلوم، تعرضی انجام بگیرد، ممکن است حساسیت او برانگیخته نشود.
صفحه ۱۹۳

۴:

برخی از والدین معتقدند ما هر اندازه هم که بتوانیم فرزندانمان را در محیط خانه از تلویزیون جدا کنیم، در محیط بیرون از خانه، مثل فامیل و مدرسه تعریف برنامه های تلویزیونی را می شنوند و به تماشای آنها حریص تر می شوند. پس بهتر است ما با آزاد گذاشتن تلویزیون در خانه، مانع حریص شدن آنها بشویم.
ا

ین والدین به چند نکته توجه نمی‌کنند. کودک به صورت طبیعی احساس نیاز به تلویزیون نمی کند، این نوعِ برخورد والدین با تلویزیون است که به کودک، احساس نیاز به جعبه جادویی را تزریق می‌ کند. وقتی والدین برای تلویزیون سر از پا نمی شناسند و خودشان را برای برنامه های مورد علاقه شان می کُشند، معلوم است که کودک هم احساس می‌ کند تلویزیون، یک نیاز اساسی است.

حرص وقتی تولید می‌ شود که جانشین تلویزیون در خانه، برای کودک جذابیتی نداشته باشد. وقتی به یک کودک به اندازه کافی آزادی داده شده و زمینه بازی های جذاب هم برای او فراهم باشد، احساس نیاز به تلویزیون نمی کند تا حریص شود.
صفحه ۲۴۸

مرتبط با مجموعه کتاب من دیگر ما

بیشتر بخوانیم…/
کتاب بهانه بودن : ضمیمه ای ادبی و ارزشمند به تمام کتاب های…

بیشتر ببینیم…
دخترت رو خوشحال کن.

 

نمکتاب
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *