ماه بندان ، محمد رضا شهبازی
معرفی:
واژه«حاشیه» شما رو یاد چی میندازه؟ فوتبال، روزنامه، فیلم و سریال… اما حاشیه بعضی چیزا یه کم جدید و دست نیافتنی می شه.
تا به حال راجع به سفرهای رهبر عزیزمون زیاد شنیدید ولی راجع به اتفاقات و حاشیه های اون چیز زیادی نمی دونیم.
این کتاب خاطرات جالب، بامزه و در بعضی مواقع احساس برانگیزی رو به نگارش درآورده.
بریده کتاب:
کنار پسرجوانی نشسته است تی شرت آستین کوتاه و چسبانی پوشیده که رنگش به سبز یشمی می زند. پشت و روی تی شرت هم چیزی نوشته که از زبانش سر در نمی آورم. زنجیرنقره ای به گردن انداخته که یک M طلایی رنگ را روی سینه جوان نگه داشته است. – چطوری کارت ورود به جلسه را گرفتی؟ – از شنبه تا چهارشنبه ثبت نام کردند. چهارشنبه تو آمفی تئاتر دانشگاه قرعه کشی کردن و کلا به ۴۵ نفر کارت دادن که خوشبختانه اسم من هم دراومد. می گوید: تلویزیون رو که روشن می کنم و می بینم آقا داره صحبت می کنه حتما گوش میدم. – چرا؟ – خب فکرمی کنم برای من داره صحبت می کنه. – ولی قیافه ات خیلی حزب الهی نیست ها! – ما با همین قیافه هم آقا رو دوست داریم . حالا نمی دونم آقا هم ما رو دوست داره یا نه؟ تازه من بیرون موهام رو هم فشن می کنم . واسه اینجا دیگه بی خیال موهام شدم، گفتم شاید دم در گیر بدن. – فکر کردی اگه یه روز آقا رو از نزدیک ببینی چی بهش می گی؟ – آره… می گم خیالت از بابت من جوون راحت باشه. به گردنبند M اشاره می کنم: این رو واسه چی انداختی؟ – خب… راستش اول اسممه! -همه اش همینه؟ – خب… راستش نه… یه چیزای دیگه ای هم هست. یه تیری تو تاریکی… میگم: – ایشالابهش برسی! چشمش برق می زند و با صدای بلند می خندد. |