قبله مایل به تو
نویسنده: سید حمید رضا برقعی
بریده ای از کتاب(۱):
من به لطف نگاهت ای باران
سوی مشهد زیاد می آیم
دست بر روی سینه هر بار، از
سمت باب الجواد می آیم
(صفحه۵۲)
بریده ای از کتاب(۲):
داشتم کنج حرم، جامعه را می خواندم
برگ در برگ مفاتیح پر از شبنم شد
یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت
یک قدم مانده به او، کار جهان مبهم شد…
( صفحه۲۵)
بریده ای از کتاب(۳):
با همین چشم های خودم دیدم
زیر باران بی امان بانو…
در حرم قطره قطره می افتاد
آسمان روی آسمان بانو
باز هم مثل کودکی هرسو…
می روم در رواق تو در تو
دفترم دشت و واژه ها آهو…
گفتم آهو ناگهان بانو…
شاعری در قطار قم مشهد…
چای می خورد و زیر لب می گفت
شک ندارم که زندگی یعنی
طعم سوهان و زعفران بانو
(صفحه۲۶)