توپچنار ، نویسنده انسیه شاه حسینی
معرفی:
دختر جوان، پر شور است و پرتلاش. به هم ریختگی ها را سامان می دهد، بی انگیزه ها را به حرکت درمی آورد و سکوت را می شکند.
دختر و پسر ندارد این کتاب برای همه لذت بخش است.
بریده ای از کتاب:
دختر جوان وحشت زده به مار خیره شده بود. مدد چوب دستی اش را آماده کرده و به طرف مار رفت. آن را طوری حرکت داد که مار به نرمی به چوب دستی پیچید. آنگاه در نهایت آرامش خطاب به آن پیچک اسمی گفت: چرا توی گذر آمدی حیوان، نمی ترسی سرت را بکوبند؟ هی زبان بسته، شکمت را سیر کردی لم دادی توی راه؟ سپس چوب دستی اش را که سنگین شده بود بلند کرده و کنار جاده برد و آن را لای علف ها رها کرد و رفت و برگشت.
فرزانه تمام مدت که با حیرت به او نگاه می کرد نفسش را بیرون فرستاد و به مدد گفت که ممکن بود نیشش بزند. لبخند گرم بر چهره ی سوخته ی مدد نشست و پس از لختی درنگ پاسخ داد: محبت چیزی نیست که مار آن را نفهمد !