یادت باشد
محمد رسول ملاحسنی
درباره شهید حمید سیاهکالی مرادی
نشر شهید کاظمی
معرفی:
“یادت باشد”، روایت یک زندگیِ عارفانه و عاشقانهی متفاوت است؛ همسر شهید، ماجرای زندگی اش را از روزهای ابتداییِ جوانی، تا سرفصل شهادت همسرش، آنچنان صادقانه تعریف کردهاست، که هر خوانندهای را برای ساعتها پای خواندن کتاب، مینشاند؛
شاید موضوع اول و آخر این کتاب، عشق باشد! یک عشقِ تکاملیِ متفاوت و بینهایت دوستداشتنی که هرگز به گناه، آلوده نمیشود! محال است انسان پای خواندن این کتاب بنشیند و خنده و اشک را تجربه نکند!
آنچه در این کتاب به خوبی به چشم میخورد، توصیف دقیق ماجراها و اتفاقاتِ این زندگیِ ساده و زیبا است.
“یادت باشد”، یک روایت کامل از سیرِ عشقی مقدس است که شاید بیشتر از سه سال طول نکشیده باشد، اما تا ابد ماندگار مانده است!
کتابِ یادت باشد، زندگینامه و خاطرات شهید مدافع حرم، شهید حمید سیاهکالی مرادی، به روایت همسر شهید است که به قلم آقای محمدرسول ملاحسنی، توسط نشر شهیدکاظمی، در ۳۶۲ صفحه، منتشر شده است.
مهمترین امتیاز این کتاب، دریافتِ عنوانِ عاشقانهترین کتابِ شهدای مدافع حرم، می باشد.
تبلیغ:
برای اولین بار، با خواندنِ اسم روی جلد کتاب، مشتاق خواندنش شدم؛ دو کلمهی ساده که از قول و قراری دیرینه با تو حرف میزند!
داستان زندگی دو جوان که با تمام وجود، همدیگر را برای رسیدن به هدفی بزرگ یاری میکنند.
یادت باشد وقتی پای دل و عقل، با هم به میان باشد، زیباترین فرجامها در انتظارِ انسانِ جویای بقا، خواهد بود. این حقیقت را در کنار سایر زیباییهای کتاب، خوب یادت باشد!
خلاصه:
فرزانه، حمید را از کودکی میشناسد و بسیاری از خاطرات کودکیاش را با او گذرانده است! در بزنگاهِ کنکور، در برههای از زندگی قرار میگیرد که تصمیمگیری کمی برایش سخت میشود! حالا باید همبازیِ کودکیاش را به چشم یک شریکِ زندگی ببیند و این موضوع، برای او در ابتدا بهراحتی امکان پذیر نیست.
مدتی با خودش کلنجار میرود و در افکار و دغدغههایش غوطهور میشود تا اینکه بالاخره به معجزهی یک توسل، پاسخِ دلش را از خدا میگیرد و جوابش مثبت میشود!
حمید هم که چه کارهایی که برای اثباتِ عشقش به فرزانه نمیکند!
ایمان و صفای دلِ این زوجِ جوان، تا حدی است که نذر میکنند برای آنکه در مجلسِ عروسیشان گناهی صورت نگیرد، سه روز روزه بگیرند.
فرزانه و حمید، میان خودشان قول و قرارهایی دارند که بیشک، آنان را در ساختنِ یک زندگیِ سالم و موفق یاری میکند.
ماجرای زندگیشان، از آن دسته عاشقانههایی است که هرگز سُکون ندارد! مدام در جریان و حرکت است. انگار از همان اول، مقصدشان از این عشق، چیز دیگری بوده است. همان که در آخر کتاب به زیبایی آشکار میشود و سرانجام عاشقان حقیقی خواهد بود!
بریده کتاب(۱):
به حمید گفتم : « پشت گوشی به جای دوستت دارم بگو یادت باشه ! من منظورت رو میفهمم»… با همان صدای دلنشینش چندباری بلند گفت : « یادت باشه ! یادت باشه !».
لبخندی زدم و گفتم : « یادم هست ! یادم هست !»
بریده کتاب(۲):
فردا که تماس گرفت از من خواست شعری که دیشب فرستاده بود را برایش بخوانم،
شعرهایش ملودی و آهنگ خاص خودش را داشت، از خودم من درآوردی یک آهنگ گذاشتم،
صدایم را صاف کردم و شروع کردم به خواندن،
همه هم غلط و در همبرهم !
دست هایم را تکان می دادم ولی هر کاری کردم نتوانستم ریتم شعرش را به خوبی دربیاورم،
حمید گفت : « تو با این شعرخوندن همه احساس من رو کور کردی » ، دو نفری خندیدیم،
گفتم : « خب حمید من بلد نیستم خودت بخون »
خودش که خواند همهچیز درست بود،
وزن و آهنگ و قافیه سرجایش بود،
وسط شعر ساکت شد، گفت : «عزیزم من میخونم حال نمی ده، تو بخون یکم بخندیم !»
بریده کتاب(۳):
فردای روزی که حرکت کرده بود هنوز از روی سجاده نمازم بلند نشده بودم که تماس گرفت،
گفت :« اینجا یه بوته گل یاس توی محوطه اردوگاه آموزشی هست،
اومدم کنار اون زنگ زدم، این گل بوی سجاده ی تو رو میده »
گل یاس خشکیده داخل سجاده ام را برداشتم بو کردم و گفتم : « خوبه پس قرارمون توی این سه ماه هر شب کنار همون بوته یاس !» (صفحهی ۱۱۰ و ۱۱۱)
بیشتر بخوانیم…
خاطره ای از کتاب یادت باشد که عاشقانه ترین کتاب مدافعان حرم است .
داخل قفسه کتاب ها یهو چشمم به کتاب خورد و تصمیم گرفتم بخونمش
اولش به نظرم جالب نبود
اما الان عاشق کتاب شدم
خیلی چیزای قشنگی داره که من اصلا سعی میکنم اون لحظه رو تو ذهنم تصور کنم
عشقی که شهید سیاهکالی و همسرش نسبت به هم داشتن قشنگ ترین عشقی بود که تا به حال دیدم(: