
گرگ سالی، نویسنده امیر حسین فردی
اسماعیل فرار می کند از شهرش به روستایی که مادربزرگش ساکن است و اتفاقات بعد…
گرگ سالی دو جنبه دارد:
یک: گرگ سالی داستان گرگ های گوسفندخوار نیست. داستان گرگ هایی آدمخوار است؛ گرگ های گرسنه ی هاری که در زمستان سیاه و کبود به دل گله می زنند و نه فقط یک گوسفند را می کشند؛ بلکه همه ی گله را تار و مار می کنند. نه خودشان می خورند و نه گوسفند را زنده می گذارند. هدف فقط ارضاء وحشی گریشان است.
و دوم: جنبه ی دیگر کتاب خود اسماعیل است. جوانی که تازه از راهی برگشته و قدم در مسیری گذاشته که اولین نتیجه اش آوارگی اوست.
مسیری که حالا اسماعیل، جوان خوشگذران زیبا را شیفته ی خودش کرده، تا جایی که حاضر است به خاطر این مسیر، هر سختی را تحمل کند. اسماعیل عاشق چه چیز یا چه کس شده است که این طور حاضر است به خاطرش بایستد، بجنگد، فراری شود ولی اعتراض نکند؟
دنیای قشنگ با دختری در مقابل اسماعیل قد علم می کند اما اسماعیل چه می کند؟
درگیری های فکری و روحی اسماعیل و آرامش فضایی که در آن پنهان شده است، دیدن اتفاقات و شنیدن افکار همه رصدهایی است که خواننده همراه اسماعیل دارد انجام می دهد.
در حقیقت اسماعیل بریده ای از تاریخ کشورمان است که گرگ های آدمخوار در همه جا کمین کرده بودند و بر اموال و دارایی ها و ناموس این ملت تسلط داشتند، اما اسماعیل دلش نمی خواست که گوسفند باشد و تکه پاره شود، حاضر شد قید همه چیز را بزند و پنجه در پنجه ی گرگ بیندازد.
داستان جذاب، پر کشش و هیجان انگیز است و کاش امیر حسین فردی زنده بود تا سرانجام اسماعیل را برای جوانان کشور بیان می کرد، روحش شاد.