کتاب خاتون و قوماندان : روایت زندگی ام‌البنین حسینی همسر شهید علیرضا توسلی

خاتون و قوماندان

کتاب خاتون و قوماندان

نویسنده: مریم قربان زاده

ناشر: ستاره ها

بریده کتاب:

پاییز سال ۸۰ صدایش آمد که: “حاج خاتون! بیا که باید تیارم کنی بروم سفر!” رخصتی تمام شده بود.

ماموریت هم طبق گفته خودش چند ماه طول می کشید. کار جنگ بود و خبر نمی کرد کی بر خواهد گشت. سفر جنگ، بدترین سفری است که یک مرد می رود. فقط رفتنش دست خودش است. از لحظه ای که از شهر خودش بیرون می رود، دیگر باید دل برید و برگشتن و دیدار دوباره را باید هر روز آرزو کرد و دعا خواند. علیرضا مرد سفر بود. سفر جنگ. ص ۶۹

بریده کتاب(۲):

وقتی از مرز رد شدیم، صدای ضربان قلبم را می شنیدم. دلم می خواست از همه وجودم به چشم هایم ببخشم و هیچ چیزی از تصویر ورودی وطن از دست ندهم. آرامش خاص زادگاه پدری را حس می کردم. با نشاط و مغرور اطرافم را سیر می کردم. ص ۱۰۵

بریده کتاب(۳):

منتظر ماندیم انتخابات پارلمان هرات انجام شود. جالبی اش این بود که اکثر فامیل و دوستان می گفتند: “توسلی برود کاندیدا بشود، رای می آورد.” علیرضا زیر بار نرفت. می گفت: “کاندیدا شدن تعهدات دارد. شرط و شروط دارد. من نمی توانم. سرمایه هم ندارم که بخواهم تبلیغ کنم و پول خرج کنم. این بریز و بپاش ها که می کنند، برای این است که بعدا چند برابرش را دشت کنند. من نه اهل بریز و بپاش و محفل شام و ناهار و دادن بنزین رایگانم، نه اهل بچاپ بچاپ و رشوه و زد و بند اداری…” ص ۱۲۲

مرتبط با کتاب خاتون و قوماندان

بیشتر بخوانیم…

کتاب شنبه آرام : نگاهی به زندگی شهید فخری زاده

بیشتر ببینیم..

انسانهای مجاهد

کتابدوست
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *