120,000 تومان

موجود

آیا قیمت مناسب‌تری سراغ دارید؟
بلیخیر
نقد و بررسی اجمالی

کتاب: آبی ها
نویسنده: سعید تشکری
ناشر: به نشر

بریده کتاب:

خلیفه با همه ارادت دروغین و دوستی زیادی که به علی بن موسی نشان می داد و همراهی با دوستداران ایشان، همین چند وقت قبل پدر ایشان را به زندان انداخته بود. آن هم نه یک روز و دو روز و یک ماه و دو ماه…، چند سال؛ تا کینه اش از علاقه مندی مسلمانان به موسی بن جعفر را تاب نیاورد و دستور مسموم کردن ایشان را داد. همه یاران موسی بن جعفر و همه شاگردان ایشان و همه دشمنانشان و همه دوستداران خود خلیفه می دانستند که به فرمان او موسی بن جعفر را شهید کرده اند.
ص ۲۷

بریده کتاب ۲ :

مولا بی دلیل او را عازم این جستجو نکرده اند.
هنوز ساعتی از طلوع نگذشته و راه زیادی نرفته اند که اسب برادر را در بیابان و از دور و بر تپه ای می بینی. تمام وجودت شور و شوق می شود و از ته دل نام برادر را صدا می زنی.
– علی!
احمد نیز به سمت نگاه تو خیره می شود.
درست مقابل شما و بر تپه ای دورتر، اسب علی ایستاده است. اسبانتان را هی می کنید تا همان راه کوتاه را هر چه سریع تر طی کنید. به حیوان می رسید. حیوان درست بالای تپه ای شنی ایستاده که علی بن شعیب در شیب آن از هوش رفته است.
ص ۴۱

بریده کتاب ۳:

تپه ای بلند که از بالای آن تا دوردست ها به خوبی پیداست.
ناگهان درد به سراغ علی می آید. فریادی ناخودآگاه از نهادش برمی آید. وفا خودش را به برادر می رساند. احمد پیش از او به علی رسیده و او را از اسب پایین کشیده است.
– چه شده علی جان؟
– چیزی نیست احمد.
– به خداوندی خدا، خود مولا راضی نیستند تو با این وضعیت، به این گشتن ادامه دهی. اجازه بده از همین جای راه بازگردیم.
اما علی باز هم مخالفت می کند.
آن قدر این چند روزه درد به سراغش آمده و باز او را رها کرده که به این حال عادت کرده است.
ص ۴۸

بریده کتاب ۴:

خیلی خوشحالی. حس خوبی داری. از مدینه دور می شوی، اما حس می کنی اقبالت بلند بوده که به سلامت به آن جا و آن روزهای خوب رسیده ای.
تمام هدفت این است که بعد از ملاقات با هارون در توس دوباره به مدینه و نزد علی بن موسی برگردی. به مسلمانان و مسلمانی فکر می کنی. به فرداهایی که در انتظارت هست. و به حرفی که در آخرین ملاقات، وفا به تو گفت. پیامی از سوی مولایش برای تو آورده بود.
ص ۸۰

بریده کتاب ۵:

به نیمه راه رسیده بودید. نمی دانستی با این که خودت را برای رفتن تا خراسان آماده کرده ای، چرا این قدر دلت در مدینه است. گویی جامانده ای داشتی. یادت آمد چه دوستان خوبی در آن جا یافته ای. یاد علی بن شعیب و احمد وشای کوفی. یاد ملاقات با خود علی بن موسی و اهالی خانه شان.
اما به غیر اینها، چیزی در وجودت بود که تو را دلتنگ مدینه می کرد. وفا! یاد صدای او در همان غار که بودی و برای اولین بار شنیدی می افتی. یاد زنگ صدایش که به تو اطمینان داد کنار آنها در امان خواهی بود. یاد آرامش او. یاد دردهای ناگفته او. یاد مهربانی و مهمان نوازی او.
ص ۸۱

بریده کتاب ۶:

می اندیشی باید برای تلافی مسموم کردن پدر ایشان، تو انتقام خود را از هارون بگیری. می دانی جانش در دست های توست و اکنون به عنوان تنها طبیب مانده در قصر خلیفه به عنوان میهمان، بر بالین او رفت و آمد داری.
نقشه می کشی.
یک بار….
دو بار…
سه بار…
ده بار…
اما باز نقشه ای دیگر در سرت می پروانی تا جان خلیفه را بگیری. باز یاد حرف وفا در آخرین ملاقاتتان می افتی. هارون خود خواهد مرد.
ص ۸۷

بریده کتاب۷ :

حالا او جوانان بسیاری را می شناخت که شاگردان پدرش بودند و بسیاری از آنها که حالا جیران را بینا و سرحال می دیدند، دوست داشتند داماد استادشان باشند. اما جیران به یاد روزهای نابینایی و تنهایی، فقط به فکر محبتی بود که تو در آن زمان به او می کردی. جیران شیفته و دلباخته تو شده بود. اما تو که فقط در فکر آموختن بودی و دوست نداشتی کسی درباره تو چیزی بداند، همیشه از رویارویی با او فرار می کردی.
ص ۱۱۲

بریده کتاب ۸:

من در راه مدینه بودم. این بار نیتم این بود بی هیچ وقفه به سوی مدینه حرکت کنم. یقین داشتم فردا و فرداهای من در مدینه رقم خواهد خورد. آینده برای من در مدینه شکل می گرفت.
دوست نداشتم به چیزی جز خود علی بن موسی فکر کنم.
آیین مسلمانی را در همین مدت که میان آنها بودم، آموختم و آمادگی این را داشتم که به اشاره علی بن موسی از آیین مسیحی به مسلمانی درآیم. از هر فرصتی برای دانستن استفاده می کردم.
ص ۱۱۴

بریده کتاب ۹:

در گفت و گو با اسرای کمپ، متوجه شدم دولت عراق به شیعیان مجوز ساخت مسجد نمی دهد. آنها فقط می توانند مجوز ساخت حسینیه بگیرند. این جا بود که فهمیدم قدرت فرماندهی و کارآمدی در فرماندهان و افسران مصلاوی زیاد است و اهالی موصل، که از بهترین نیروهای ارتش عراق به شمار می رفتند، تمایل زیادی داشتند به ارتش بپیوندند.
ص ۱۵۰

بریده کتاب ۱۰:

هر چند بازجویی از اسیرانی که تازه اسیر شده بودند و اطلاع یافتن از تصمیمات نظامی آنها، در مدت زمان کمی که داشتیم، کار مشکلی بود، اما یکی از راه های دستیابی ما به اطلاعات از کشور و جامعه عراق به شمار می رفت. علاوه بر این، باید از نحوه برخورد فرماندهان، افسران توجیه سیاسی و سایر افراد مؤثر، با سربازان و درجه داران زیردست هم آگاهی پیدا می‌ کردیم، که کار آسانی نبود.

نمایش ادامه مطلب
مشخصات کلی
وزن 180 گرم
نظرات کاربران
اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “خرید کتاب آبی ها”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نقد و بررسی‌ها0

  • جدیدترین
  • مفیدترین
  • دیدگاه خریداران

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

پرسش و پاسخ

هیچ پرسشی یافت نشد

    برای ثبت پرسش، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید

    نقد و بررسی