شاهین بر آفتاب : سرگذشتی خواندنی از یک آموزگار… پایانش فوق العاده است.

شاهین بر آفتاب : سرگذشتی خواندنی از یک آموزگار... پایانش فوق العاده است.

شاهین بر آفتاب (سرگذشت شهید غلام علی پیچک)
انتشارات مرکز مطالعات پژوهشی ۲۷ بعثت (نشر ۲۷)

بریده کتاب:

یکبار علی آمد منزل ما برای خداحافظی، من که خیلی نگران او بودم، گفتم: داداش؛ واقعاً تو با این جوانی، با این شادابی، فکر نمی ‌کنی توی این راهی که رفتی، کشته یا معلول می ‌شوی؟
خیلی آرام جوابم را داد و گفت: آبجی؛ من توی این راهی که انتخاب کردم، خیلی سختی کشیدم، خیلی محدودیت هارا لمس کردم و همه هدفم این است که زحماتم از بین نرود و از خدا می‌ خواهم که حتما این کارها را از من قبول کند و اجر مرا بدهد، اجر من تنها با شهادت ادا می‌ شود و اگر در این راه شهید نشوم همه زحماتم هدر رفته است.

بریده کتاب(۲):

در منزل ما، غلام‌علی اتاق کوچکی داشت که مخصوص خویش بود.
زمستان سال ۱۳۵۹، هوا به شدت سرد شده بود و ما برای اینکه کمی اتاق او را گرم کنیم، یک چراغ والور در آن‌جا روشن کردیم. وقتی آمد و آن را دید، گفت: آبجی؛ برای چه توی اتاق من چراغ روشن کرده ‌ای؟ گفتم: خب؛ هوا سرد است. سرما می‌ خوری؟
گفت: نه؛ این را ببر و از این به بعد هم هیچ وقت بدون اجازه‌، توی اتاق من چراغ والور روشن نکن. بگذار وقتی از جبهه به خانه می ‌آیم، فکر مردم جنگ ‌زده و آواره ‌ای باشم که الآن دارند توی سرما زندگی می ‌کنند و هیچ سرپناهی هم ندارند.

مرتبط با کتاب شاهین بر آفتاب 👇🏻👇🏻👇🏻

بیشتر بخوانیم…
پایان فوق العاده می خواهی این کتاب ها را از دست نده….

بیشتر ببینیم….
جمهوری اسلامی حرم است و اگر نابود شود همه حرم‌ها نابود خواهد شد.

کتابدوست
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *