کتاب مهاجر کوچک : روایتی واقعی از پسرکی که پدر و مادرش را در جنگ از دست داده…

تاب مهاجر کوچک : روایتی واقعی از پسرکی که پدر و مادرش را در جنگ از دست داده...

کتاب مهاجر کوچک
نویسنده: محمدرضا سرشار
انتشارات سوره مهر

بریده کتاب:

شط هم چنان در دل شب به سفر همیشگی و بی‌ توقفش به سوی دریا ادامه می دهد. زیر شهاب های آتشینِ گلوله ها، آب آن خونین رنگ به نظر می رسد. همه چیز رنگ خون است… شهر خونین است.
صفحه ۲۵

بریده کتاب(۲):

شهر سوخته و در هم ریخته خودش را با این جا مقایسه می‌ کند. آن آدم های سر تا پا تلاش را می بیند که با چنگ و دندان و با کمترین وسیله از وطن و هستی خود دفاع می کنند، و این آدم ها و این سکوت امن و زیبایی و تمیزی را.
صفحه ۳۱

بریده کتاب(۳):

شهر زیر بارانی از آتش است.
بر آن سرش آتش می بارد.
چند نقطه شهر در آتش می سوزد.
دشمن، داخل شهر است اما مدافعان شهر به سختی مقاومت می کنند…
صفحه ۲۵

بریده کتاب(۴):

یک شب در طویله‌ ای متروک، نزدیک به سه ماه درون یک چادر در کنار یک پیرمرد بیمار و ناشناس، حدود دو ماه روی تختی در اتاق کشیک یک بیمارستان و حالا…
حالا تنها در باجه‌ تلفن عمومی
صفحه ۵۱

مرتبط با کتاب مهاجر کوچک

بیشتر بخوانیم…
کتاب جاسوس : منتخبی از چهار ماجراجویی جذاب و هیجان انگیز

بیشتر ببینیم…
یک جفت کفش و دو تن

نمکتاب
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *