کتاب اجاره نشین خیابان الامین : هشت سال معرکه سوریه با جمال فیض اللهی

کتاب اجاره نشین خیابان الامین : هشت سال معرکه سوریه با جمال فیض اللهی

کتاب اجاره نشین خیابان الامین
نویسنده: علی اصغر عزتی پاک
انتشارات دفتر نشر معارف

بریده کتاب:

در ترکیه اول رفتم شهر غازی عنیتاب. آن جا با حاجی ارسلان قره گزبیک آشنا شدم. خدا نگه دارش باشد؛ خیلی آقاست. یعنی الان خیلی آقاست، آن وقت ها نه؛ چون قبلا تو منطقه خودشان هرکسی باهاش رفاقت نمی کرد. شر.ّ بود؛ شرّی که انگار از آسمان نازل شده بود برای مردم آن بخش از ترکیه. خدا شاهد است. حالا بین این همه آدم، من با او رفیق شدم.
ص ۲۵

 

بریده کتاب(۲):

یک روز که حرف از تهیه پرده شد بین مسئولین حرم، گفتم:” من خودم پرده فروش بودم. چرخ خیاطی گیر بیاورید تا خودم بدوزم.” چرخ تدارک شد و کار را شروع کردم؛ همه پرده ها را نونوار کردیم و حتی پوشش روی قبر را هم خودم دوختم. در این میان، خبر رسیده بود به مسئولین حرم حضرت زینب که یکی در حرم حضرت رقیه است که این کارها را بلد است.
ص ۳۷

 

بریده کتاب(۳):

وقتی رفت و دیگر ندیدمش، رفتم به سید فواد گفتم:” سید، این حاج قاسم بود؛ رئیس سپاه قدس.” گفتم :” سید، آمدن حاج قاسم یعنی که ایران حتما می آید اینجا؛ یعنی حتما پشتیبانی می کند از سوریه… اگر این برداشت من درست باشد، دیگر نباید کسی به رفتن از این کشور فکر کند. این آدم بی دلیل نیامده سوریه. حالا که او آمده، دیگر نباید بترسیم.”
ص ۶۳

 

بریده کتاب(۴):

مهاجمین برداشتند سرهای بریده را زدند سر چوب و با فاصله از هم کاشتند روی زمین. بعد رفتند سراغ زنان و کودکان و گفتند هرکس برود بایستد کنار سر آدم خودش! چرا؟ چون میخواستند خانواده هر شهیدی نصیب کسی شود که سر او را بریده. این نکته را عثمان به من گفت. من این ها را می دیدم و همین طور اشک می ریختم. باور کنید اصلا در این روزگار نبودم .دائم هم با خودم حرف می زدم. هی می گفتم:” حضرت رقیه، غلط کردم!”
ص ۹۰

مرتبط با کتاب اجاره نشین خیابان الامین

بیشتر بخوانیم…
کتاب مهمان شام : خاطراتی کوتاه از جوانی دهه شصتی، یک شهید…

بیشتر ببینیم…
آیا میدونی جنگ شده؟

 

namakketab
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *