کتاب رفاقت ناجور

کتاب: رفاقت ناجور
نویسنده: امیرحسین شاپورزاده
ناشر: معارف

بریده‌ی کتاب(۱):
گاهی اوقات که یه گوشه می شینی و بهش فکر می کنی، انگار داری نگاهش می کنی و باهاش زندگی می کنی، صدها لحظه شیرین و دل چسب رو باهاش تجربه می کنی، ناگهان مادرت می گه امیرررر….امیررر، کجایی؟ چرا ساکتی؟
تازه می فهمی نبودنش رو داری در خیالت جبران می کنی! هر چی می گذره، دیگه حرفی از رفاقت نمی زنی. بحث خیلی بزرگ تر از این حرفاست. حرف حرف زندگی است. ص ۱۹

بریده‌ی کتاب(۲):

اگر خودت را ضعیف بدانی و به توانایی هایت آگاهی نداشته باشی و ندانی که اگر بخواهی و اراده کنی، می توانی تحولات عظیمی را رقم بزنی، نمی توانی بزرگی کنی و بزرگترین باشی برای خودت و خدا. اگر اینگونه نباشی و نداشته هایت برایت بزرگ باشد، در دام وابستگی به کسی می افتی که نداشته هایت را در وجودش دارد و تو او را بهتر و برتر از خودت می‌ بینی. قطار عمرت تا نوجوانی آمده ولی این را عمیقا نیاموخته ای که تو به قدری باارزشی که همه چیز دنیا از بزرگ تا کوچکش، به پای تو و مقامی که می توانی از همین نوجوانی بدان برسی، خلق شده است. ص ۳۹

بریده‌ی کتاب(۳):

وقتی وابسته کسی می شوی، همه توجهت وقف یک نفر می شود. طبیعی است در این هنگام از همه اطرافیان غافل می شوی و تمام حجم عاطفه ات برای همان یک نفر خرج خواهد شد. این بروز عاطفی محدود، باعث فشار روحی شدید و همچنین تلنبار بخش زیادی از عاطفه تو خواهد شد. بشکه بزرگی را فرض کن که تمام حجم آن را آب فرا گرفته باشد. به محض اینکه در پایین آن حفره ای ایجاد کنی، آب با فشار خیلی زیادی از بشکه خارج خواهد شد که امکان ترکیدن و شکستن بشکه را افزایش می دهد. ص ۶۲

بریده‌ی کتاب(۴):

آماده ای تا خلوت کنی؟ خلوتی با خودت. محبوبی را می‌ شناسم که هر چه محبتت را به او بدهی، چند برابرش را به تو برمی گرداند؛ مادرانه در آغوشت می گیرد و برادرانه پشتت می ایستد و پدرانه بزرگت می کند. کافی است به پای عشقش قطره اشکی بریزی تا از همه بی نیازت کند. خودش در کنارت می نشیند، قربان صدقه ات می رود. ص ۷۱

بریده‌ی کتاب(۵):

می پرسی چگونه عشق به خدا را با عشق به رفقایم جمع کنم؟ تا به حال دیده ای وقتی عاشق کسی هستی، هر چیزی که به او ربط پیدا کند را، همچون محبوبت، عاشقانه دوست داری؟ از لباسش گرفته تا عطرش و اسمش. عاشق خدا که بشوی، هر چیزی که به او متصل باشد را هم عاشقانه دوست داری. نه تنها دوست داری، بلکه تا همیشه برایت خواهد ماند و رفیق راهت خواهد بود. ص ۷۱

بریده‌ی کتاب(۶):

پرنشاط، پرهیجان، پرانرژی، پرشور، پر از فکر و خیال…، پر از پر است این موجود. هر کدام را که از او بگیری، از نوجوانی اش کم گذاشتی. باید همراهش شوی، کمکش کنی. استقلالش را تهدید نبینی و از این فرصت استفاده کنی. خدا نکند حال بد او به خاطر کم کاری ما باشد. ص ۷۴

مرتبط با کتاب رفاقت ناجور:

بیشتر بخوانیم…

خرید کتاب من، عشق، مخاطب خاص 

بیشتر ببینیم…

با کی رفیق بشیم که قیامت غصه نخوریم

 

 

فاطمه زمان پور
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *