خرید کتاب اپلای: رمانی جذاب از زندگی یک دانشجوی نخبه در خارج از کشور

1. خرید کتاب اپلای : رمان اپلای، کتابی جذاب از زندگی یک دانشجوی نخبه در خارج از کشور است.

جرعه ای از رمان اپلای:

(۱)

این جا یک پنجره برایت باز می کنند تا لذت را نشانت بدهند، اما هیچ‌وقت از در خانه راهت نمی دهند.
همیشه همان پشت پنجره می مانی با همان بهره ی اندک. غریبه ای همیشه، نه اهل خانه.
من این را وقتی با پروفسور و سوفی و فرنز کار می کردم بیشتر فهمیدم.
سینا می گفت برای پروژه هایشان، مغز و استعداد ما فرصت مغتنم است، اما برای مدیریت کردن عقل بشری، ما جهان سوم هستیم! تمدن ما ناگهان هیچ می شود و سندهای تربیتی و اقتصادی و سیاسی را این ها می دهند. پشت پنجره نگهت می دارند اندازه ای که خودشان از وجودت استفاده کنند.

(۲)

همان طور که داشتم کتاب عقاید یک دلقک را که می خواندم در پیجم نوشتم:
… آن چه که باعث اعتراض ها و سرکشی هاست؛ ناآرامی روح و روان هاست که نه غرب و نه ادبیات غرب که دارد در رمان هایش فریاد می زند، هیچ راه حلی برای آن ندارد…
دنیا فقط شاید آسایش بیاورد.

بیشتر…       دانشجویی؟ میخوای اپلای کنی؟ اینجا رو ببین 

(۳)

مثل یونسکو! نشسته اند آن سر دنیا کل فرهنگ ها و کشورها و تمدن ها را بی شعور دیده اند و خودشان را باشعور!
برای ایران با قدمت هزاران سال فرهنگ، آن ها سند آموزشی می نویسند!!!

(۴)

محل، مسجد دربسته نمی خواهد، کوچک و بزرگ ندارد، پیر و جوان ندارد،خانه خدا ساعت ندارد، در باز، روی باز. بخوان و در برو فایده ندارد!

(۵)

کاش امیر حسین فردی زنده بود و جلد سوم کتابش را می نوشت و من بالاخره متوجه می شدم که گرگ های آمریکایی آدم خوار چه بر سرشان آمد. شاید هم ادامه ی داستانش را خودم بنویسم که گرگ های آمیریکایی مغز می خورند! اندیشه ها را می جوند!

(۶)

به اتفاقات تلخ اطرافت گاهی به شکل تفریح نگاه کن تا بتوانی فراموشش کنی. همیشه همه ی دنیا این قدر مهم نیست که به خاطرش خودکشی کنی یا حرص بخوری. بند ناف است‌؛ قیچی کن و بینداز دور! دنیای جدید بزرگتری هم هست.

(۷)

قبلا بهتر زندگی کردن مهم بود. خوش بختی اصالت داشت. اما الان ظاهر مهم تر است. با هر کمیتی که شد و نشد باید نتیجه اش لذت آنی باشد.

(۸)

دخترها چه بتی از ما پسرها برای خودشان می سازند، البته قبل از ازدواج.
پشت هر حرکت و سکوت ما پسرها یک تعبیر عاشقانه می گذارند و در خیالات پرورشش می دهند و تا فراسوی واقعیت پیش می روند و هر شرط و شروطی را لذت مندانه قبول می کنند،
اما همین ها در زندگی یکی دو تا از تندی های مردانه را که می بینند،
تمام عاشقی یادشان می رود و داد فمنیستی شان بالا می رود و ما می شویم بی شعور. فاصله ی عاشقی تا بی شعوری فقط چند ماه است.

(۹)

هرجا بیشتر به دنبال راحتی بروی، ناراحت تر می شوی. چون عادت کرده ای به راحتی.
یک لحظه که نباشد، راحتی ات که برود؛ برای هزار لحظه ناراحت می شوی.
این ها همه نتیجه اش می شود؛ غر زدن ها؛ از راننده ی تاکسی غر می زند تا پروفسور مملکت.
از کودک اعصاب ندارد تا مسن. مسیر راحت طلبی می رسد به ناراحتی.

(۱۰)

پروژه هست، تخصص ما هم هست، اعتماد به توانمندی ما نیست پس بودجه هم نیست، یا نباید باشد، یا نمی خواهند باشد، یا تقسیم شده بین هر ناکسی و ما که داد می زنیم بچه ی این کشوریم را مثل سرراهی طردمان می کنند.

بیشتر…   کلیپی دیگر درباره رمان اپلای

(۱۱)

سوسن دل بستگی اشتباهی من نبود، من دل بستگی اشتباهی او بودم.
زمان برد تا این را بپذیرد و با اصرار من رابطه قطع شد.
احساسش آشوب به پا کرده بود و هرچه عقل من برایش نوشت، نمی فهمید.
همیشه در غوغای حسیات است که عقل زیر دست و پا می ماند و چشمانش این طور وق زده می شود.

(۱۲)

فاصله ی بین تکبر تا تواضع همین است. قبول کنی اشتباهت را و بپذیری که چه قدر مقصری. با خدا صداقت دلشته باشی. نه این که سر بالا بگیری و خودت و کارهای اشتباهت را توجیه کنی! همیشه دیگران را مقصر بدانی و خودت را محق!

با خرید کتاب اپلای مهاجرت را تجربه کنید…