یک روز بهار می شود با یک گل: تکلیف ما در دوران غیبت چیست؟ بخوانیم و عمل کنیم.

یک روز بهار می شود با یک گل: تکلیف ما در دوران غیبت چیست؟ بخوانیم و عمل کنیم.

بریده کتاب(۱):

اگر اعتقاد دارید ظهور یکی از دو حالت:
چیزی که کاری از دستمان برنمی آید..
یا تکلیفی نسبت به آن نداریم..
بهتر است دست از خواندن ادامه ی این متن بردارید.
اگر شما هم در مواجه با مشکلات اجتماع می گویید:
((امام زمان می آید همه چیز را درست می کند))
همان بهتر که گاهی با حالتی شاعرانه برای ندیدن حضرت گریه کنیم و چشم به انتظارش باشیم تابیاید و این گله ی گوسفندان را از دست گرگ ها نجات دهد.
بیایید این جمله ی حضرت که فرمود:
«اکر شیعیان به اندازه یک لیوان آب ما را می خواستند، ما ظهور می کردیم»
فقط بهانه ای برای گریستن بیشتر قرار دهیم و آنچنان بی غیرتانه برخورد کنیم که باورمان شود این فقط یک حرف عاطفی است.

بریده کتاب(۲):

«این که بگویید امام زمان می آید و همه ی کارها را درست می کند! این، خراب کردن عقیده است. این، تبدیل کردن موتور محرکی به یک چوب لای چرخ است؛ تبیدل کردن یک داروی مقوی، به یک داروی مخدر و خواب آور است.
امام زمان می آید و انجام می دهد یعنی چه؟!
امروز تکلیف شما چیست؟ شما امروز باید چه بکنی؟ شما باید زمینه را آماده کنی، تا آن بزرگوار بتواند بیاید و در آن زمینه آماده اقدام فرماید. از صفر که نمی شود شروع کرد! جامعه ای می تواند پذیرای مهدی موعود باشد که در آن آمادگی وقابلیت باشد، و اِلّا مثل انبیاء و اولیای طول تاریخ می شود. چه علتی است که بسیاری از انبیای بزرگ اولی العزم آمدند و نتوانستند دنیا را از بدی پاک و پیراسته کنند؟
چرا؟ چون زمینه آمده نبود…»
سید علی خامنه ای

بریده کتاب(۳):

وقتی صحبت از دست یابی به هدف می شود، منظور، طرح یک مسیر منطقی، قابل انجام و زمان بندی شده است. طرحی که در آن مسیرها، منابع، امکانات، مشخص شده باشند و اهداف اولویت بندی شده باشند، خطرات وتهدیدهای مسیر شناسایی وراه مقابله با آن پیش بینی شده باشد.
«ظهور» قرار است بصورت کاملاً طبیعی و دور از هرگونه اتفاقات ماورایی رخ دهد . چنین واقعه ای نیاز به یک طرح عملیاتی دارد.
آیا چنین طرحی وجود دارد؟

بریده کتاب(۴):

«اهل کوفه نبود» یعنی بدانیم:
تا وقتی که حسین «علیه السلام » نیامده است مسلم ولی امر است…
وقتی که عبیدالله بن زیاد به رؤسای قبایل کوفه گفت بروید و مردم را از دورمسلم پراکنده کنید وگرنه پدرتان را درمی آورم چرا امر او را اطاعت کردند؟!
رؤسای قبایل که همه شان اموی نبودند و از شام نیامده بودند! بعضی از آنها جزو نویسنده گان نامه به امام حسین علیه السلام بودند….
چرا چنین کاری کردند؟!
اگر امثال شبث بن ربعی در یک لحظه ی حساس، به جای اینکه از ابن زیاد بترسند، از خدا می ترسیدند، تاریخ عوض می شد. گیرم که عوام متفرق شدند؛ چرا خواص مؤمنی که دورمسلم بودند؛ از اودست کشیدند؟ بین این ها افراد خوب و حسابی بودند که بعضیشان بعداً در کربلا شهید شدند؛ اما اینجا، اشتباه کردند.

کتابدوست
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *