کتاب دلم پرواز می خواهد : عاشقی سن و سال سرش نمی شود… دلت پروازت می دهد.

کتاب دلم پرواز می خواهد : عاشقی سن و سال سرش نمی شود... دلت پروازت می دهد.

کتاب دلم پرواز می خواهد
نویسنده: پریسا محسن پور
انتشارات روایت فتح

معرفی:

تمام لحظه لحظه ی زندگی ما، بافته‌های فرش عُمر ما خواهد شد که برای هرکس منحصر به فرد است. شاید بگویند با کدام نقشه چنین فرش خوبی بافته‌ می‌ شود؟ هستند کسانی که طرح های بی نظیری خلق کرده اند… مثلا محمدحسن، یکی از این افراد است…

خلاصه:

دلم پرواز می خواهد، داستان زندگی محمدحسن قاسمی، تکنسین بیهوشی ست که برای خدمت به مدافعین حرم به سوریه می رود. با وجود سن پایین، مسئولیت هایی به او می سپارند که به نحواحسن از عهده آنها برمی آید و با تلاش های بی دریغ او و کادر جراحی و پزشکی-پرستاری، جان بسیاری از رزمندگان نجات پیدا می کند.

بریده کتاب:

لعنت به این اوضاع! امدادگری در اوضاع جنگی مردانگی نمی خواهد، دیوانگی می خواهد و ما امدادگران، دیوانه ای هستیم که مردانه ایستاده ایم پای کار. همه بدانند ما دیوانگانی هستیم که نه از بوی خون تازه می هراسیم و نه از سایه ی مرگ که روی سرمان سنگینی می کند، ولی در آن اوضاع چه باید می کردیم که رفقای مان در محاصره بودند و دست ما کوتاه بود؟

بریده کتاب(2):

با لگد به پایش زدم و با حرص خاصی صدایش کردم! چشم هایش را باز کرد و ما را مسلّح بالای سرش دید. از حالت خوابیده، یکدفعه بلند شد ایستاد. وحشت زده با صدایی گرفته گفت: «چیه؟ چی شده؟»
خیلی جدی با لحنی نگران گفتم: «حمله کردن!»
به دهانم خیره شد و نتوانست حرفی بزند.
اما طبق معمول، صدای خنده های انفجاری محمد کار را خراب کرد. همه بیدار شده بودند و به حسین با آن قیافه ژولیده اش می خندیدند، آن هم بعد از مدت ها که کسی نخندیده بود.

برای خرید کتاب دلم پرواز می خواهد روی تصویر کلیک کنید👇

بریده کتاب(3):

برای نیروهای لبنانی و سوری، مراسم تحویل سال ایرانی تازگی داشت و حسابی خودشان را درگیر جور کردن سین هفتم ما کرده اند.
دائم می رفتند و می آمدند و سین ها را می شمردند و با نگرانی می گفتند: «حبیبی! سَبع سین لا موجود!» که یعنی این ها هفت تا سین نشده و ما هم در تأیید حرف شان سری تکان می دادیم و می گفتیم: «لا موجود!» برای من و محمدرضا، اینکه دوستان عرب مان بیش از خودمان قضیه را جدی گرفته بودند، جالب بود.

مرتبط با کتاب دلم پرواز می خواهد 👇👇👇

بیشتر بخوانیم…
عمار حلب : بعضی ها را اگر نشناسی نصف عمرت به فناست، ایشان از آن شناختنی هاست

بیشتر ببینیم…
من ياد ندارم يك نمونه تمرد كرده باشم….سردار سليماني

کتابدوست
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *