همراه با زنی در جزیره گمنام با عکس نوشت زنی در جزیره گمنام شب و تنهایی و ترس، مونس شب های سارنا بوده اند.سارنای جوانی که سرنوشتی غریب، او رابه جزیره ای دوردست پرتاب کرده است. جزیره ای به نام کا.جزیره ای که هزاران سال بعد از مرگ او، توسط دکتر کارلوسو گروهش کشف شده است. پیکری که سال ها سالم مانده…من…اینجا چه می کنم؟ عواطف و احساسات زمان نمی شناسند… همیشه غبطه خورده ام به کسانی که عزت نفس خود راقربانی هوا و هوس نکرده اند! آب مرا تطهیر می کرددر اعماق دریا فرو می رفتمبا بازی آب و ماهی نگاه می کردمجایی که دیگر زشتی و سیاهی نبوددریا آرام و آبی زیبا بود… بر آستان نیاز تو سر می سایم،بی تو من چه ام؟ معنی خلوت را می فهمیدم. وقتی آدم از جنس دیگر می شود،وقتی چیزهایی می بیند که دیگران نمی بینند.آدم هایی که در میان شان می نشستم، با آن ها غذا می خوردم، حرف می زدم،اما… با آن ها نبودم، حواس و شعورم جای دیگری بود… بیشتر بدانیم…درباره کتاب زنی در جزیره گمنام کلیدواژه : عکس نوشت خاصعکس نوشته زیباکتاب زنی در جزیره گمنام namakketab 16 خرداد 1402