رویای یک دیدار : قصه نوجوان زرتشتی که برای یافتن حقیقت تنها به خارج مسافرت می کند.

زندگی سلمان فارسی
رویای یک دیدار ، نویسنده سید ناصر هاشم زاده

معرفی:

عاشق نور زندگی متفاوت دارد.
نور کاری به این ندارد که آیینت زرتشت است، ایرانی هستی یا نه…
نور به دلت نگاه می‌کند.
به اشتیاقت.

آدمی اگر عاشق شود، متحمل بیابان‌ها هم می‌شود. زخم زبان یهودی را به جان می‌خَرَد، گرسنگی را نمی‌بیند و حتی به اسارت تن می‌دهد. این معجزه عشق است!
که عشق، “روزبه” را “سلمان” کرده است.

جوانی متفاوت و برومند بود، از خانه که فرار کرد دنبال یک رویا رفت تا با دیدارش آرامش را پیدا کند، کسی که زندگی تکراری و یکنواختش را لذت‌بخش کند. سیصد سال شب و روز متفاوت را تجربه کرد تا…
این داستان واقعی را پس از خواندن به دیگران هم خواهید داد.
کتاب رویای یک دیدار در ۱۶۷ صفحه توسط انتشارات عهد مانا در سال ۱۳۹۷ به چاپ رسیده است.
این کتاب روایتگر جوانی پارسی و برومند به نام روزبه است که خانواده او از موقعیت ممتازی در دوران ساسانیان برخوردارند. روزبه، زرتشتی است و مشتاق طراوت و نور. تا اینکه این اشتیاقش او را به سوی “فرار از خانه” پیش می‌بَرَد…

خلاصه:
کتاب رویای یک دیدار روایتی ست تاریخی از گوشه‌ای از زندگی سلمان فارسی.
زمانی که روزبه نوجوان به دنبال نور، از آیین زرتشت به مسیحیت گرویده می‌شود. این شوق در روزبه او را وادار می‌کند تا از خانه اشرافی پدر بگریزد و سختی بیابان‌ها و یهودیان و گرما و سرما را تحمل کند تا عاقبت به سرچشمه آب حیات برسد و بشود “سلمان منا اهل البیت”.


بریده ای از کتاب(۱):
آیا درراه راهزنان اموالت راغارت کرده اند ؟ از سرزمین پارس که چنین ژولیده و فقیرانه بیرون نیامده ای؟ 
نگاهی به چشمان کشیش انداخت نگاهی که تا عمق نگاه کشیش پیش می رفت.
– هرچه داشتم مسیح از من گرفت .
– مسیح؟
– آری، او از همه راهزنان تیزتر ومهارت دار است. او پدر ومادرم را ازمن گرفت و مرا سرگشته بیابان ها کرد.

بریده ای از کتاب(۲):
          -او شیطان بود.               
          -کسی شیطان نیست، فرزندم. او هم شیطان نبود، شیطان شد. روزبه اندیشه کرد.
          -می دانید چه کسی را می گویم؟  
          -ابلیس را می گویی؟
         – نه پدر پطرس، ابلیس را نمی گویم، پولس پیر را می گویم.
         -نمی هراسی؟
          -از که؟ 
          -از دروغ و تهمت
          – گمان می کنم که شما هم او را می شناختید؟
           -اما زبان فروبستم که به ایمان مردم لطمه نخورد.
بریده ای از کتاب(۳):
تو آزاد شده ی هیچ کس نیستی. من، رسول خدا، تو را آزاد می کنم. تو از خاندان مایی و کسی را بر تو حقی نیست…
علی! بنویس. پیمان آزادی سلمان را بنویس تا همه حاضران بر آن شهادت دهند…
و علی بن ابی طالب نوشت از قول پیامبر آزادی روزبه را که سلمان شده بود.
سلمان، مردی از اهل بیت پیامبر.
سلمان، نامی که بر زبان ها جاری شد، اوج گرفت و بالا رفت و فرشتگان نیز او را با این نام شناختند…
تاریکی شب بیشتر و بیشتر شد و دیگر روزبه نمی توانست به تاخت برود. اسب آرام و آرام تر شد. حس کرد اهریمنان بسیاری او را احاطه کرده اند آنچه در کتاب ها خوانده بود او را هراسان می کرد. آیا توان راندن اهریمنان را داشت؟ ترس هر لحظه بیشتر بر جانش می نشست. ناگهان حس کرد صدایی شنید.

نقد:
کتاب رویای یک دیدار اثری فوق‌العاده از آقای هاشم‌زاده هست که روایت تاریخی سلمان را در بر دارد. روایتی که ماجرای پرواز او را از آتشکده زرتشتیان به سمت مسیحیت و سپس اسلام بازگو می‌کند… عاشق نور آداب می‌داند و حقیقت را در هر کجا که باشد جست و جو می‌کند.
در این رمان بعضا شاهد کم و کاستی هایی در روایت ماجرا هستیم. نویسنده خواسته است که از زیاده‌گویی پرهیز کند اما در برخی از قسمت‌های داستان متوجه می‌شویم که چیزی جا افتاده و جای خالی‌اش توی ذوق می‌زند.
به طور کلی این روایت تاریخی در قالب رمان بسیار شیرین و جذاب در آمده است.

namakketab
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *