کتاب میرزا تقی خان امیر کبیر : گذر به گذشته ای که نمی شود دید ولی می شود خواند

کتاب میرزا تقی خان امیر کبیر : گذر به گذشته ای که نمی شود دید ولی می شود خواند

کتاب میرزا تقی خان امیر کبیر
نویسنده: مينا چوپاني
انتشارات میراث اهل قلم

معرفی:

آدم با خوندن بعضی کتابها ميتونه تا حدی نبودش رو تو بعضی زمان ها جبران کنه مثل خوندن اين کتاب…

بریده کتاب:

سربازان به سختی غائله را خواباندند. از امير خواستند تا لباس عثمانی بپوشد واز شهر بی مزاحمت عبور کند. امير پاسخ داد: « هيهات! با چون من پخته ای، زهی خيال خامی است که کرديد. نعوذ بالله! من بدون لباس ايران به بهشت جاودان هم نخواهم رفت. » هرکه جای امير بود، نه با لباس عثمانی بلکه با جامه و چادر زنانه! خود را از آن معرکه ی خونين به در می کرد. ( صفحه 13 )

بریده کتاب(2):

در لندن نمايشگاه بين المللی از کالاهای تمام کشورها برگزار می شد. دولت ايران هم به اين نمايشگاه دعوت شده بود… دوره ی صدر اعظمی امير بود. امير با سليقه ی هر چه تمام، بهترين کالاها را رهسپار لندن کرد. قالی ايرانی، شال ايرانی… ترمه، پوست، قلم کار، حرير، مخمل، اطلس، ابريشم، خاتم کاری…، کالاهای ايرانی در نمايشگاه بين المللی لندن چشم همه را خيره کرده بود… در بازار مردم به دنبال شال ايرانی بودند و محلی به شال کشميری نمی گذاشتند. زنان با قلم کارها، ابره ها، اطلسی ها، … به يکديگر پز می دادند ودر مهمانی ها با ظروف چينی و بلور تهران و قم، به يکديگر فخر می فروختند… .( صفحه 41 )

بریده کتاب(3):

امير آرزوی محدود کردن صادرات را در سر داشت. امّا حق تجارت آزاد و قراردادهای پادشاهان پيشين با دولت خارجه، تيرهای او را به سنگ می زد. پس شروع به فرهنگ سازی کرد. شخصاً جبه هايش را از پارچه های ايرانی دوخت و دستور داد که لباس سربازان را نيز با پارچه ی ايرانی بدوزند. مردم چشم به امير، لباس هايشان را با پارچه های ايرانی می دوختند و پول هايشان را در بازار برای کالای ايرانی خرج می کردند. ( صفحه 38 )

مرتبط با کتاب میرزا تقی خان امیر کبیر 👇🏻👇🏻👇🏻

بیشتر بخوانیم…
چای خوش عطر پیرمرد : زندگینامه یک انسان خاص. نامش به گوشتان آشناست.

بیشتر ببینیم…
انسان 250 ساله

کتابدوست
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *