کتاب من اینجا نمی مانم : زندگینامه جوانترین فرمانده دفاع مقدس را باید، حتماً، قطعاً خواند.

کتاب من اینجا نمی مانم : زندگینامه جوانترین فرمانده دفاع مقدس را باید، حتماً، قطعاً خواند.

کتاب من اینجا نمی مانم
نویسنده: علی اکبری
انتشارات یا زهرا(س)

بریده کتاب:

وقتي بني صدر فرمانرواي کل قوا بود، از دادن سلاح وامکانات به سپاه امتناع مي کرد.
کار به جايي کشيد که فرماندهان سپاه موضوع را به امام گزارش دادند.
بني صدر هم با تأکيد امام قرار تشکيل جلسه اي را گذاشت وگفت که: « سپاهي ها بيان تا ببينم چي ميگن »
در آن جلسه ما همه نگران اين بوديم که پس از ارائه ی گزارش سپاه، وضع به چه ترتيب خواهد شد.

حسن باقري از جايش بلند شد که گزارش خود را ارائه دهد.
با بلند شدن او به خاطر سن وسال کمش و همچنين اندام نحيف و صورت لاغر وکم مويش ابتدا بني صدر نيش خندي به تمسخر زد.
( حسن ) روي نقشه، بخش هاي مختلف نيرو های دشمن را تشريح کرد و….. هرچه از گزارش دادن او مي گذشت، بيشتر خنده برلبان سپاهي ها نقش مي بست واخم هاي بني صدر در هم مي رفت.
گزارش حسن باقري قابل قياس با گزارش مسئولان ارتشي نبود.
گزارش او آن قدر جالب و کامل بود که بني صدر در آخر به او گفت: احسنت، آفرين. (صفحه 30 )

بریده کتاب(2):

همين طور فرياد مي زد و فحش مي داد، مخاطب فحش هايش فرمانده ی لشگر بود.
حسن از ماشين پياده شد و همراه آن رزمنده شروع کرد به فحش دادن. پرسيد: چيه، چرا آن قدر عصباني هستي؟
– عمليات نزديکه، ولي نمي خوان منوببرن، مي گن فرمانده لشگر گفته کسايي که موجي شدن حق شرکت توي عملياتو ندارن.
حسن گفت: کي گفته حق نداري؟ غلط کردن، بيا سوار ماشين شو، من خودم ميبرمت خط.

حسابي تعجب کرده بودم، او خودش چنين حکمي داده بود، حالا خودش آن را نقض مي کرد.
بعد ازمدتي که حرکت کرديم به او گفت: « ببين برادر، شما مجروحي، موج گرفته اي، توي عمليات توي اون شلوغي وقتي يه توپ مي خوره زمين حالت بد ميشه، اون وقته که فرق بين خودي ودشمن رو نمي فهمي، فکر مي کني همه دشمنن. هيچي تا ما بياييم کاری کنيم، تو زدی و چند نفرو کشتي و…. اگر فرمانده چيزي ميگه، از روي حساب وکتاب حرف مي زنه. » آن رزمنده به من گفت: نگه دار، مي خوام پياده شم. و بعد رو به حسن گفت: شما درست می گی برادر، اومدن من چيزی جز دردسر نيست. ( صفحه 90 )

مرتبط با کتاب من اینجا نمی مانم 👇🏻👇🏻👇🏻

بیشتربخوانیم..
فرمانده من : حکایت هایی تلخ و شیرین از فرمانده هایی که سن و سالی نداشتند…

بیشترتر بخوانیم…
کوتاه و مفید از شهید غلامحسین افشردی (حسن باقری)

کتابدوست
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *