کتاب آینه های سفالی : محمدعلی مجاهدی، نشر فصل پنجم
معرفی:
هوای چشم توابری ، فضای چشم تو سبز خوش است آب و هوای شمالی چشمت
نهان نمی کنم از تو هنوز هم پیداست کنار پنجره ها جای خالی چشمت
قسم به لطف نگاهت که شعر و موسیقی نمی رسند به نازک خیالی چشمت
بریده کتاب(۱):
چشمی که بهت آینه دارد شکفتنی است آن حیرتی که دامنه دارد شکفتنی است
به پاره های دامن یوسف نوشته اند آیینه ای که لکه ندارد، شکفتنی است
بریده کتاب(۲):
چشمی که به حسن تو، نظر داشته باشد حیف است ز خورشید خبر داشته باشد
بگذار به یکتایی خود، شهره بماند حیف است ز یوسف که پسر داشته باشد